- ارسالیها
- 2,389
- پسندها
- 18,153
- امتیازها
- 48,373
- مدالها
- 27
- نویسنده موضوع
- #1
ساعت ۹:۴۵ دقیقه صبح همکارتان با بدخلقی وارد میشود تا برای خودش قهوه بریزد. با اینکه او کلمهای در مورد چیزی که در ذهنش است صحبت نکرده، اما چهره آویزان او همه چیز را به شما میگوید: «تا وقتی قهوهام را نخوردهام با من حرف نزن. بعدش هم لطفا با من حرف نزن!»
شما که اصطلاحا آدم صبح هستید، این همه ترشرویی را درک نمیکنید. سرحال هستید و آماده یک گپ دلپذیر. احوالپرسی میکنید و میگویید «صبح چند کیلومتر دویدهام و کارهایی را که باید انجام شود فرستادهام. بهتر است پنج دقیقه در مورد آنها صحبت کنیم.»
چند ساعت میگذرد. حالا ساعت ۴:۴۵ بعدازظهر است و مغزتان کمکم دیگر نمیکشد...
شما که اصطلاحا آدم صبح هستید، این همه ترشرویی را درک نمیکنید. سرحال هستید و آماده یک گپ دلپذیر. احوالپرسی میکنید و میگویید «صبح چند کیلومتر دویدهام و کارهایی را که باید انجام شود فرستادهام. بهتر است پنج دقیقه در مورد آنها صحبت کنیم.»
چند ساعت میگذرد. حالا ساعت ۴:۴۵ بعدازظهر است و مغزتان کمکم دیگر نمیکشد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.