«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

شعرکده حلقه گیسوی تو

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 179
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
هر عاشق دیوانه که در جمله گیتی است
بر پای دلش سلسله موی تو دیدیم

سر حلقه رندان خرابات مغان را
دل در شکن حلقه گیسوی تو دیدیم

از مغربی احوال مپرسید که او را
سودازده طرّه هندوی تو دیدیم

“شمس مغربی"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
آن کس که آفریده نگاهت خمار بود
در خلق و آفرینش دل بی‌قرار بود

لب را که می‌سرشت خجالت کشیده بود
سرخی صورتش همه جا آشکار بود

ابرو که می‌کشید مدادش شکسته بود
گیسو که می‌برید هوا تار تار بود

گرمای هر دو دست تو را جاودانه ساخت
آرامشی که تا به ابد ماندگار بود…

“حسین جنت مکان”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
هر چه شد آن پیچک گیسو به هم تابیده‌تر
مشکل این عاشق سرگشته شد پیچیده‌تر

سُست شد ایمان من تا تاب دادی زلف را
خواستی این شاخه پوسیده را، پوسیده‌تر

بیشتر در دام راه افتاد این گم کرده راه
هرچه شد این عاشق گمراه دنیادیده‌تر

در میان ابرهای تیره دل زیباتری
ماه من از اینکه هستی باز هم پوشیده‌تر

قیمتی تر می‌شوی همچوم عقیق سرخ رو
هر چه باشی ای دل عاشق به خون غلتیده‌تر

دست و پا گم کردی ای دل کاشکی لب وا کنی
در میان اهل معنا بعد از این سنجیده‌تر…

“سعید بیابانکی”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
گیسو بتکان دختر زیبای غزل‌‌ها
آب از سر من رفته و دیگر چه حجابی؟

دیشب زدم از خواجه پی هر دومان فال
می گفت: حلال است به ایام شبابی

زندان اگر آغوش تو، سلول تو بازوست
به به که چه بندی، چه قرنطینه نابی

“حمید چشم آور”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5

طرح موهای قهوه‌ای‌رنگت
کشف یک فرشباف تبریزیست

نقش برجسته‌های گیسویت
چند سوغاتی از نشابورند

“صالح دروند”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
وقتی که موج موج به رقص آمد، در باد گیسوانِ پریشانت
می‌ریخت روح تازه باران‌‌ها، برشانه‌‌های عاشق و لرزانت

روزی برون برآمدی از خانه، موگیر را ز موی رها کردی
دیدم از آسمان که فرود آمد، «انجیل»‌‌ها به گوشه دامانت

هر شرفه صلابت پایت را، همواره جویبار غزل می‌ساخت
گل‌‌های سرو یاسمن و نسرین، در گوشه‌‌های باغ پریشانت

گیسو به باد می‌دهی، می‌سوزی، ما این زمینیان پریشان را
در آسمان تمام ملایک‌‌ها، انگشت به لب گزیده و حیرانت

ارواح‌‌ها شناوَری در باد اند، هر لحظه از تجسمِ رویایت
پیغمبران حادثه‌‌ها آری، سوگند می‌خورند به چشمانت

“اهل الدین بحری”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
کسی در باد می‌خواند به نام گیسوانت شعر
و می‌جوشد ز دریای نگاه بی کرانت شعر

اگر تندیس زیبای غزل! آغوش بگشایی
شبی فواره خواهد زد میان بازوانت شعر

تویی مهمان ناخوانده که در رویای من یکشب
نهادی پا به دنیای دلم، با ارمغانت: شعر

تو حافظ، شمس،مولانا، تو بیدل، صائب و خیام
که زانو می‌زند هرروز و شب در آستانت شعر

تو شعر خلقتی آری، که در آیینه می‌باری
نگاهت شعر، چشمت شعر، گیسو شعر و جانت شعر

زمان افسانه خواهدکرد ما را در جنون روزی
مرا با داستانم تو! تو را با داستانت شعر

بیا گیسو رها کن تاشود طوفانی از مضمون
و در آیینه‌‌ها پیچد به دور بازوانت شعر

“امین شیرزادی”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
سودای همرهی را گیسو به باد دادی
رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده

“سیمین بهبهانی”

***

جان را شکنِ زلف تو شیدای جهان کرد
زان شامه گیسو که دهی باد بهاری

“سعید روزبه”
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
گیسویم
شانه نه
شانه می‌خواهد
باد می‌رقصاند و
می پیچاند و
تاب می‌دهد
رنگ و لعاب می‌دهد

تن خسته رود
سجده بر سنگ می‌خواهد
بودنت برای همه نداشته‌‌هایم کافیست

غصه‌‌هایم را
بر دوشت می‌آویزم
به تو تکیه می‌کنم
آرام آرام
دنیا از پیش چشمانم عبور می‌کند

چشم می‌گشایم
خورشید بازی نور و طلوع را
آغاز کرده است
و تو شب را
از لب پنجره کنار زده‌ای

“سمیه مشتاقی”
 
امضا : SAN.SNI
عقب
بالا