«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

قولی که عباس بابایی به همسرش داد/ ماجراهای عباس و کلنل باکستر

  • نویسنده موضوع Roshanak_QW
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 146
  • کاربران تگ شده هیچ

Roshanak_QW

کاربر قابل احترام
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,051
پسندها
23,234
امتیازها
78,373
مدال‌ها
55
  • نویسنده موضوع
  • #1
610d0330e945e_610d0330e9460

بخاطر مذهبی بودنش، در این مدت کلی علیه اش تبلیغ شده بود. وقتی عباس برای تأیید مدرکش به اتاق کلنل باکستر رئیس دانشکده رفت، او انگار تمایلی نداشت مدرک عباس را تأیید کند .

مادر، سر فارغ شدن برادر بزرگش این همه دردسر نکشیده بود. اسماعیل خیلی پریشان بود. هم از آسمان شهر قزوین، که رگبارش قطع نمی‌شد و هم از اضطراب جواد، که ناگهان آمد و گفت: مادر حالش خوب نیست و قابله را آورده‌اند بالای سرش.
چهارم آذر ۱۳۲۹ بود. اسماعیل که به دیوار تکیه داده بود دستش را به دیوار گرفت. دلش شکست و رو به آسمان گفت: " خدایا راضی ام به رضای تو." ناگهان اقدس دوید سمت اسماعیل و گفت: مامان یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] BARAN_B

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا