- ارسالیها
- 1,989
- پسندها
- 5,078
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- #1
برای مسابقات قهرمانی کشور، انتخابی تیم ملی آماده میشدم . حدود سه هفته تا مسابقه مانده بود من در روز 2 وعده تمرین میکردم، بدنم بسیار خسته شده بود و احساس میکردم که یک وزنه 100 کیلویی رو بهم بستن و هر کجا که میرفتم این وزنه با من بود
هر کاری میکردم که از شر این خستگی و احساس سنگینی رهایی پیدا کنم نمیشد، حتی استخر وسونا و جکوزی هم میرفتم تنها اثری که برام داشت این بودکه خسته تر میشدم، تا اینکه یه روز که به استخر رفته بودم چشمم به تابلویی افتاد که به دیوار نصب شده بود و روی آن نوشته شده بود:اتاق ماساژ .
کمی با خودم فکر کردم که آیا ماساژ میتونه برام مؤثر باشه یا نه، بالاخره دلم زدم به دریا و رفتم داخل اتاق ماساژ، تخت ویژه ای آنجا بود بر روی آن دراز کشیدم و یک 15 دقیقه مرا...
هر کاری میکردم که از شر این خستگی و احساس سنگینی رهایی پیدا کنم نمیشد، حتی استخر وسونا و جکوزی هم میرفتم تنها اثری که برام داشت این بودکه خسته تر میشدم، تا اینکه یه روز که به استخر رفته بودم چشمم به تابلویی افتاد که به دیوار نصب شده بود و روی آن نوشته شده بود:اتاق ماساژ .
کمی با خودم فکر کردم که آیا ماساژ میتونه برام مؤثر باشه یا نه، بالاخره دلم زدم به دریا و رفتم داخل اتاق ماساژ، تخت ویژه ای آنجا بود بر روی آن دراز کشیدم و یک 15 دقیقه مرا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.