- ارسالیها
- 3,499
- پسندها
- 27,922
- امتیازها
- 58,173
- مدالها
- 27
- سن
- 24
- نویسنده موضوع
- #1
در دوران دومین جنگ چچن، ارتش روسیه گرزونی مرکز چچن را به تصرف در آورد. افراد مسلح ضد دولتی چچن در هر گوشه و کنار به سربازان روسیه حمله می کردند، نبرد بسیار شدید بود تا اینکه تمامی ساختمان ها منهدم گردید.
یک ستوان دوم روس در یک تماس تلفنی با همسرش مطلع شد که به تازگی پدر شده است. هنگامی که از کنار یک ساختمان عبور می کرد، صدای گریه دخترکی را شنید و در اندیشه دختر خود بود که هنوز موفق به دیدارش نشده بود. گرچه وی می دانست در مقابل هر ساختمان و هر شهروند چچنی خطرهایی وجود دارد، اما باز هم به سربازان زیر دست خود فرمان داد که جلوتر نروند و دخترک را نترسانند.
او شخصاً به سوی صدا رفت. دخترک حدود شش سال داشت. معلوم بود که والدینش را در جریان بمباران ارتش روسیه از دست داده است و هراس از چهره و...
یک ستوان دوم روس در یک تماس تلفنی با همسرش مطلع شد که به تازگی پدر شده است. هنگامی که از کنار یک ساختمان عبور می کرد، صدای گریه دخترکی را شنید و در اندیشه دختر خود بود که هنوز موفق به دیدارش نشده بود. گرچه وی می دانست در مقابل هر ساختمان و هر شهروند چچنی خطرهایی وجود دارد، اما باز هم به سربازان زیر دست خود فرمان داد که جلوتر نروند و دخترک را نترسانند.
او شخصاً به سوی صدا رفت. دخترک حدود شش سال داشت. معلوم بود که والدینش را در جریان بمباران ارتش روسیه از دست داده است و هراس از چهره و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.