- ارسالیها
- 1,504
- پسندها
- 27,865
- امتیازها
- 48,073
- مدالها
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
به روایت خودشون:
من فرناز نخعی در سال 1345 در تهران به دنیا اومدم. تو خونهء ما همه عاشق خوندن و نوشتن بودن و از زمانی که یادم می آد بهترین لحظه هام موقعی بود که برام کتاب می خریدن و اوایل می خوندن تا بعد ها که رفتم مدرسه و خودم تونستم بخونم. از روزی که سواد دار شدم، نوشتن هم به مطالعه اضافه شد و بهترین جذابیت رو برام ساخت.
روزی که قرار بود تو دبیرستان انتخاب رشته کنم، می خواستم برم ادبی بخونم ولی بابام کلی نصیحتم کرد که نویسندگی نمی تونه شغل اصلی آدم باشه چون تو ایران کسی ارزش واقعی هنر رو نمی دونه و بهتره از بقیهء استعداد هام برای انتخاب رشته استفاده کنم. من هم رفتم ریاضی و بعد تو دانشگاه ایمنی صنعتی خوندم و لیسانس گرفتم ولی زیاد تو رشتهء خودم کار نکردم و جذب...
من فرناز نخعی در سال 1345 در تهران به دنیا اومدم. تو خونهء ما همه عاشق خوندن و نوشتن بودن و از زمانی که یادم می آد بهترین لحظه هام موقعی بود که برام کتاب می خریدن و اوایل می خوندن تا بعد ها که رفتم مدرسه و خودم تونستم بخونم. از روزی که سواد دار شدم، نوشتن هم به مطالعه اضافه شد و بهترین جذابیت رو برام ساخت.
روزی که قرار بود تو دبیرستان انتخاب رشته کنم، می خواستم برم ادبی بخونم ولی بابام کلی نصیحتم کرد که نویسندگی نمی تونه شغل اصلی آدم باشه چون تو ایران کسی ارزش واقعی هنر رو نمی دونه و بهتره از بقیهء استعداد هام برای انتخاب رشته استفاده کنم. من هم رفتم ریاضی و بعد تو دانشگاه ایمنی صنعتی خوندم و لیسانس گرفتم ولی زیاد تو رشتهء خودم کار نکردم و جذب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.