متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعرکده وقتی نگاهت خیال انگیز است

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 162
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

کاظم بهمنی
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها افسرده است.

رود می‌نالد.

جغد می‌خواند.

غم بیاویخته با رنگ غروب.

می‌تراود ز لبم قصه سرد:

دلم افسرده در این تنگ غروب.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
میزنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشه بیتابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل

رودکی
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
حالا که آمده‌ای

از گذشته نپرس

در روز آفتابی

از برف سنگین شب قبل

چه می‌ماند؟
مژگان عباسلو
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
شدی به خواب و بهم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم…
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
امروز جمعه، چنـــــــــدم آذر، خیال کن

هـــــی چکه چکه می چکم از انتظــارها

تو می رسـی و هلهله برپاست خوب من

دســـــتی تکـــــــان بده به سرور چنارها

این کوچه باغ با دو سه تـا تـــاک ریخـته

هی برگ برگ می تکد از شــــــاخسارها

این بیت ســـــطر آخــر یک انتظار خیس

این کوچه را قــــــــدم زده ام بی تو بارها
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
شدی به خواب و بهم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم…
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
8
بازدیدها
284
عقب
بالا