شعرکده #مهتاب

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 205
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
downloadfile.gif



400168500822_101782.jpg


می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
نگران با من استاده سحر.
صبح میخواهد از من
کز مبارک
دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر.
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند.
نازک آرای تن ساق گلی
که به جان اش کشتم
و به جان دادم اش آب.
ای دریغا! به برم می شکند.
دست ها می سایم
تا
دری بگشایم.
بر عبث می پایم
که به در کس آید.
در و دیوار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,004
پسندها
6,120
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #2

moon02.jpg

آئینه ها به دیدن تو خو گرفته اند
پروانه ها دوباره هیاهو گرفته اند
گلبرگ های تازه ی باغ نگاه من
از عطر هر تبسم تو بو گرفته اند
چشمان تو تجلی مهتاب عاشقی ست
موهای تو ، نسیم فرا رو گرفته اند
حرفی بزن که داغ مرا تازه تر کنی
چون شمع ها طلیعه ی سو سو گرفته اند
با هر نگاه نرگسی ات در بهار عشق
گلهای باغ بهانه ی ابرو گرفته اند
سجاده های سجده ی من را بهانه کن
حالا که خنده های تو شب بو گرفته اند
این صخره ها حرای اصیل پرستش اند
تا ببرهای حادثه آهو گرفته اند​
 
آخرین ویرایش
امضا : m.sina

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
moon.jpg



بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشة ماه فروریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گُل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
- «از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینة عشق گذران است،
تو که امروز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
eb265a4ec2cb804da590c1828330e7e3.jpg

درین شب های مهتابی،
که می گردم میان ِ بیشه های سبز ِ گیلان با دل ِ بی تاب
- خیالم می برد شاد -
و می بینم چه شاد و زنده و زیباست،
الا، دریاب! - می گویم به دل - بی تاب من! دریاب
درین مهتابشب های ِ خیال انگیز
مرا با خویش
تماشایی و گلگشتی ست بی تشویش.
خیالم می برد شاید
و شاید خواب، با تصویرهایش گیج
و سیل سایه اش آسیمه سر، گردان، چنان چون طعمهٔ گرداب
دلم گویی چو موج از ود گریزان است
و از لبخنده اش ناباوری می بارد و هیهات
من اما خیره در آنات ِ آن آیات
چو جان بی سایه و چون سایه بی جان، مانده بر جا مات
و می گویم به دل: دریاب! بیداری اگر، یا خواب
نگه کن بیشه ای سبز است و مهتاب ِ پس از باران
همه پوشیده آن شب جامهٔ زیبای عریانی
و آرامیده زیر توری ِ پنهان ِ آرامش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا