بگذار تا داستان عاشقانت را بازگویم برایت. تموز یکی از آنان بود، عاشق جوانیات، به ماتم محکومش کردی، سال پس از سال. سبزقبای رنگارنگ را دوست داشتی، زدی و بالش شکستی ... شیر را دوست داشتی، قدرتش شگرف، هفت گودال برایش کندی، و هفت. عاشق نریان بودی، باشکوه در جنگ، به شلاق و مهمیز و تازیانه محکومش کردی.