- نویسنده موضوع
- #1
*دلتنگی*
نمی دانم دلتنگی های پاییز را چگونه باید برطرف کرد،
بازهم بهترین کار رفتن به باغ است،
هرچند سردرختی ندارد، اما چه چیزی مجبورم می کند در این مواقع به باغ بروم؟!
شاید احساس هم ذات پنداری با درختان است که آدم را به سمت خود می کشاند.
با احساس سردی ملایم در داخل لباسهای نصف و نیمه که هنوز در حال و هوای تابستان هستی، احساس نیاز به گرم شدن داری، و از سایه ها فرار می کنی به سمت درخشش آفتاب می روی،
وقتی روی علف های خیس و خوابیدهٔ باغ پا می گذاری و در حس سر شکستگی و دمغ بودن شان قدم می زنی، گویی تارهای یک ساز آهنگ سکوت و دلگیر کننده ای برایت می نوازد،
با آشکار بودن پرواز یک کلاغ در خلوت و تاسیانی برگ درختان احساس می کنی کسی می خواهد با حال دلت محرم و همدم شود، و احساس می کنی اینجا در...
نمی دانم دلتنگی های پاییز را چگونه باید برطرف کرد،
بازهم بهترین کار رفتن به باغ است،
هرچند سردرختی ندارد، اما چه چیزی مجبورم می کند در این مواقع به باغ بروم؟!
شاید احساس هم ذات پنداری با درختان است که آدم را به سمت خود می کشاند.
با احساس سردی ملایم در داخل لباسهای نصف و نیمه که هنوز در حال و هوای تابستان هستی، احساس نیاز به گرم شدن داری، و از سایه ها فرار می کنی به سمت درخشش آفتاب می روی،
وقتی روی علف های خیس و خوابیدهٔ باغ پا می گذاری و در حس سر شکستگی و دمغ بودن شان قدم می زنی، گویی تارهای یک ساز آهنگ سکوت و دلگیر کننده ای برایت می نوازد،
با آشکار بودن پرواز یک کلاغ در خلوت و تاسیانی برگ درختان احساس می کنی کسی می خواهد با حال دلت محرم و همدم شود، و احساس می کنی اینجا در...
