متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

تاریخ ایران نبرد قادسیه به روایت احمد بن یحیی بن جابر بلاذری

  • نویسنده موضوع مَتَرْسَکْ-
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 195
  • کاربران تگ شده هیچ

مَتَرْسَکْ-

مدیر بازنشسته
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,603
پسندها
15,153
امتیازها
39,073
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #1

گویند: مسلمانان به عمر بن خطاب نامه نوشتند کثرت اهل فا رس را که بر ضد ایشان گرد آمده بودند. نوشت و کمک خواستند. عمر خواست خود به جنگ رود و به گرد آوری سپاه پرداخت. عباس بن عبدالمطلب و طلحه و زبیر به او گفتند نرو، علی ابی طالب رأی به رفتن داد. عمر گفت: من عزم ماندن دارم، و به علی پیشنهاد رفتن داد او گفت: من نخواهم رفت. عمر، سعد بن ابی وقاص را فرستاد عمر گفت: او مردی شجاع و تیر انداز است.

گویند: که سعد به عراق رفت و سه ماه در ثعلبیه بماند، تا مردمان به وی ملحق شدند، و سپس در سال پانزده سال به عذیب رفت. مثنی' بن حارثه بیمار بود، سعد به او فرمان داد تا با ایرانیان بین قادسیه و عذیب جنگ کند، اما چند روز بعد بر اثر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

مَتَرْسَکْ-

مدیر بازنشسته
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,603
پسندها
15,153
امتیازها
39,073
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #2

جنگ قادسیه روز آخر سال شانزده رخ داد.

گویند رستم کس نزد سعد فرستاد که یکی از اصحابش پیش او به فرستد، سعد مغیره بن شعبه را روانه کرد. او سوی تخت رستم رفت تا کنار او بنشیند اسواران او را از این کار منع کردند، رستم با او سخن زیاد گفت و آنگاه به وی گفت: می‌دانم که شما را فقر به این کار واداشته است. مغیره گفت: خداوند پیامبر خود را به سوی ما فرستاد و ما را از جهل و نادانی نجات داد و او فرمود با هر که مخالف دین ما است جهاد کنیم.

ما تورا به پرستش خدای یگانه و ایمان به پیامبرش دعوت می کنیم، و گر نه بین ما شمشیر حکم می کند. رستم نفیری کشید و گفت: سوگند به خورشید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا