«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.
پناهگاه حیوانات پناهگاه کاربر نگار 1373
- نویسنده موضوع دومـان
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 3
- بازدیدها 184
- کاربران تگ شده هیچ
- ارسالی‌ها
- 1,123
- پسندها
- 19,379
- امتیازها
- 41,073
- مدال‌ها
- 24
اسم این گربه‌ی من، خِپِله. خپل در واقع یکی از اسماشه، پیشی، مولوکی (با اسم مُلوک اشتباه نگیرید)، گوگول، خنگول، طفلکم اسماش زیاده.
خپل در واقع یه گربه‌ی حمایتیه که وقتی پیداش کردیم تقریباً یه ماهه بود. الان هم میشه گفت ده ماهشه و بارداره (تو این عکس باردار نیست و فقط همینجوری نشسته بود بغل برادرم) اینکه چند تا پیشی دیگه قراره اضافه بشه رو هنوز نمی‌دونیم. اینم بگم که توی حیاط نگهش می‌داریم، چون این‌جوری عادت کرده.
خپل یه برادر دیگه هم داشت که موقع پیدا کردنش پیشش بود. طفلیا رو با گونی کنار خیابون رها کرده بودن. پرس و جو هم که کردیم مطمئن شدیم که مادرشون نیست و نجاتشون دادیم. برادر خپل که من بهش می‌گفتم نخودی، وقتی دو ماهه بود...
آخرین ویرایش
امضا : نگار 1373
- ارسالی‌ها
- 1,123
- پسندها
- 19,379
- امتیازها
- 41,073
- مدال‌ها
- 24
امروز صبح رفتم به خپل سر بزنم و بهش غذا بدم، دیدم از تو لونه‌ش بیرون نمیاد. تعجب کردم چش شده چون همیشه بدون استثنا میومد سمتم، دیدم بلند شد و از زیرش یه صدای ریز میو میو بلند شد.
معمولاً آدمی نیستم که هیجان زده بشم (نهایت هیجان‌زدگیم اینجوریه که بگم عه چه جالب :/) ولی انقدر اونجا جا خوردم لبم رو گاز میگرفتم که جیغ نکشم.
اینکه دقیقاً چند تا بچه به دنیا اورده رو نمیدونم، چون گربه خوشش نمیاد بچه‌هاش که تازه به دنیا اومدن رو کسی دست بزنه. ولی از دور دو تا گربه‌ی خیلی فسقلی دیدم، یکیشون پلنگی بود و با همون جثه‌ی ریزش شدیدا فعال بود و سر و صدا میکرد، یکیشون نارنجی و مشکی بود ولی متاسفانه تکون نمی‌خورد. هنوز نمیدونم که زنده‌س یا مرده، ولی امیدوارم که زنده باشه و بمونه :to-take-umbrage...
معمولاً آدمی نیستم که هیجان زده بشم (نهایت هیجان‌زدگیم اینجوریه که بگم عه چه جالب :/) ولی انقدر اونجا جا خوردم لبم رو گاز میگرفتم که جیغ نکشم.
اینکه دقیقاً چند تا بچه به دنیا اورده رو نمیدونم، چون گربه خوشش نمیاد بچه‌هاش که تازه به دنیا اومدن رو کسی دست بزنه. ولی از دور دو تا گربه‌ی خیلی فسقلی دیدم، یکیشون پلنگی بود و با همون جثه‌ی ریزش شدیدا فعال بود و سر و صدا میکرد، یکیشون نارنجی و مشکی بود ولی متاسفانه تکون نمی‌خورد. هنوز نمیدونم که زنده‌س یا مرده، ولی امیدوارم که زنده باشه و بمونه :to-take-umbrage...
امضا : نگار 1373
- ارسالی‌ها
- 1,123
- پسندها
- 19,379
- امتیازها
- 41,073
- مدال‌ها
- 24
متاسفانه امروز فهمیدم که توله‌ی سومی هم وجود داشته که نارنجی و سفید بوده و همراه با اون یکی توله تلف شده. و با اینکه تنها توله‌ی زنده سالم بود و راحت شیر می‌خورد، در کمال ناباوری توی لونه مُرده پیداش کردیم. 
طفلک خپل ناراحت بود که چرا داریم بچه‌هاش رو می‌بریم ولی خب جلومون رو هم نگرفت، احساس می‌کنم می‌فهمید که بچه‌هاش زنده نیستن. زایمان اول گربه یه مقدار سخته و خپل هم هنوز یه ساله نشده، احتمال میدم برای همون بچه‌هاش زنده نموندن. خدا رو شکر حال خودش خوبه، ولی دلم براش می‌سوزه. یه مقدار دوران بارداریش سختی کشید و آخرشم بچه‌هاش تلف شدن.
اینم عکس تنها توله‌ی زنده بود که قبل از مردنش گرفتیم:
حیف شد واقعاً، من خیلی برای بچه‌دار شدنش خوشحال بودم...
طفلک خپل ناراحت بود که چرا داریم بچه‌هاش رو می‌بریم ولی خب جلومون رو هم نگرفت، احساس می‌کنم می‌فهمید که بچه‌هاش زنده نیستن. زایمان اول گربه یه مقدار سخته و خپل هم هنوز یه ساله نشده، احتمال میدم برای همون بچه‌هاش زنده نموندن. خدا رو شکر حال خودش خوبه، ولی دلم براش می‌سوزه. یه مقدار دوران بارداریش سختی کشید و آخرشم بچه‌هاش تلف شدن.
اینم عکس تنها توله‌ی زنده بود که قبل از مردنش گرفتیم:
حیف شد واقعاً، من خیلی برای بچه‌دار شدنش خوشحال بودم...
امضا : نگار 1373
موضوعات مشابه
پناهگاه حیوانات
پناهگاه کاربر FATMAGOL
