متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کتاب کتابخانه بعد میانه | مجموعه کتاب تاریخ اعماق زمین جلد دوم گریگور و پیشگویی بین

  • نویسنده موضوع پرینز
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 55
  • کاربران تگ شده هیچ

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
5,003
پسندها
14,159
امتیازها
54,473
مدال‌ها
24
سن
30
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
5717_21452_normal.jpg

همین که گریگور چشم‌هایش را باز کرد، حسی به او گفت که کسی زیر نظرش گرفته. به دوروبر اتاق کوچکش نگاهی انداخت و سعی کرد تا جایی که می‌تواند بی‌حرکت و آرام باشد. روی سقف که خبری نبود. روی میزِ آینه هم چیزی دیده نمی‌شد. درست همان‌موقع بود که گریگور او را دید؛ بی‌حرکت روی لبۀ پنجره نشسته بود و فقط شاخک‌هایش را به آرامی تکان می‌داد، یک سوسک. گریگور با ملایمت رو به سوسک گفت: «داری دنبال دردسر می‌گردی‌‌ها، می‌خوای مامانم ببیندت؟» سوسک شاخک‌هایش را به هم سایید، اما هیچ تلاشی برای فرار نکرد.​
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا