- ارسالیها
- 1,603
- پسندها
- 15,153
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 35
- نویسنده موضوع
- #1
درباره مجموعه آخرین شاگرد؛ انتقام جادوگر:
مادرم در خیلی از کارها دست داشت. مدتها قبل از اینکه من دنیا بیایم، با پول مادرم، زمین را خریدند، وگرنه چهطور پدرم هم که هفتمین پسر خانوادهاش بود، از عهدهی این کار برمیآمد؟ مادرم از اهالی منطقهی ما نبود و از جایی آن طرف دریا آمده بود. بیشتر مردم متوجهی این مسئله نمیشدند، اما اگر با دقت به حرفهایش گوش میدادند، لهجهاش کمی با ما فرق داشت. فکر نکنید مرا برای بردگی یا چنین چیزی فروختند. از کشاورزی خسته شده بودم و چیزی که مردم آنجا اسمش را شهر گذاشته بودند دهکورهای بیشتر نبود و دقیقاً جایی نبود که من میخواستم بقیهی عمرم را در آنجا بگذرانم. پس واقعاً دوست داشتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.