داستان داستان فارسی | وحشت پدر

  • نویسنده موضوع Dark night
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 97
  • کاربران تگ شده هیچ

Dark night

مدیر بازنشسته سینما
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/9/21
ارسالی‌ها
2,450
پسندها
18,518
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1


داستان ترسناک وحشت پدر

داستان ترسناک وحشت پدر​

پدرم ترسناک ترین مردی است که من تا به حال می شناسم و وقتی با یک بطری نوشیدنی م**س.ت میکند رفتارش مثل یک کابوس ترسناک میشود …
فقط صدای شلاق زدن کمربندش یا بلند شدن صدایش کافی بود که من مثل برگ بلرزم. یک شب، در حالی که به خاطر کبودی‌ها و صدای گریه‌های مادرم تا نیمه های شب بیدار بودم ، یک ایده مبتکرانه برای متوقف کردن این رفتار ترسناک پدرم به ذهنم رسید: ایده من این بود پدر را بترسانم. شاید با خودتون بگید این دیگه چه ایده مسخره ای هست اما من احساس میکردم که او نمی‌دانست اعمالش چه حسی در ما ایجاد می‌کند، پس من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dark night

Dark night

مدیر بازنشسته سینما
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/9/21
ارسالی‌ها
2,450
پسندها
18,518
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
بنابراین یکی یکی بطری های پدرم را در فاضلاب ریختم و مشتاقانه منتظر واکنش او بودم. اینبار مطمن بودم که جواب میده و ترسو تو وجودش خواهم دید…
بلاخره شب، پدرم بطری‌های خالی را پیدا کرد و بیشتر از چیزی همیشه و طوری تا حالا او را ندیده بودم عصبانی شد…
یادم می آید اون خونه رو بهم ریخت و بعد به سمت اتاق من حمله کرد…
آخرین چیزی که یادم میاد اینه که دست‌هاش دور گردنم بود و بعد یهو همه چیز سیاه شد…

اما خوشبختانه، برنامه ریزی و تلاش بعد این همه وقت جواب داد… دیگه پدرم داره با یه ترس دائمی زندگی می کنه. من این ترسو تو وجودش حس میکنم دیدن ترسیدنش انقد لذت بخشه همیشه و همه جا نگاهش میکنم…تا حالا فکر نمیکردم پدرم انقد ترسو و عصبی باشه. هر وقت میام کنارش و بهش نگاه میکنم رنگ صورتش سفید می شود، بدنش مثل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dark night
عقب
بالا