- ارسالیها
- 13,895
- پسندها
- 49,872
- امتیازها
- 96,908
- مدالها
- 162
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
تابستان آن سال خوب و گرم بود. خورشید مثل همیشه گرما را به پوست شما آورد. نسیم سبکی که در محله جاروب می کرد روزها را خیلی گرم و سرد نمی کرد. به سادگی هوا عالی بود. اما یک تابستان سالی هرگز فراموش نخواهد کرد.
سالی دختری جوان ، هشت ساله ، موهای قهوه ای فرفری و بلند و چشمانی سبز روشن بود. او همیشه مودب بود ، هرگز دروغ نمی گفت ، و همانطور که به او گفته شده بود عمل می کرد. مادر و پدرش به سادگی او را می پرستیدند ، آنها نمی توانستند دختر بهتری بخواهند.
وقتی سالی با دوستانش در خارج از خانه آنها بازی می کرد ، سالی خندید. بازیهای مختلف مانند طناب کشی و طناب زدن. حتی عروسک و برچسب. مادر سالی از نگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.