- ارسالیها
- 13,895
- پسندها
- 49,872
- امتیازها
- 96,908
- مدالها
- 162
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
من این خاطرات و از کجا میارم باید بگم بهتون با شخصی که کارشون دعانویسی قرآنیه و موکل مسلمان دارن واكثر خاطرات كسائیکه بهش مراجعه میکنن برای رفع مشکلشون رو تعریف می کنن و من هم برای شما تعریف میکنم بریم سر داستان از زبون خودشون میگم خانمی که دانشجوی بنده بودن مدتهابود درست و حسابی سر کلاس نمی اومد و نمرات افتضاحی میگرفت که اصلا قابل قبول نبود اکثر اوقات غیبت داشت و وقتی هم که بود حواسش توی کلاس نبود یک روز برای گرفتن نمره خیلی بهم التماس کرد و من بهش گفتم هیچ جوره نمیتونم کمکت کنم چون شما نه سرکلاس
میای نه حواست توی کلاسه نه درس میخونی اگه مشکلی داری بگو شاید بتونم کمکت کنم که شروع کرد به گفتن وحشتناک ترین راز زندگیش از زبون خودش تعریف میکنم دوسالی بود که ازدواج کرده بودم و بچه دار...
میای نه حواست توی کلاسه نه درس میخونی اگه مشکلی داری بگو شاید بتونم کمکت کنم که شروع کرد به گفتن وحشتناک ترین راز زندگیش از زبون خودش تعریف میکنم دوسالی بود که ازدواج کرده بودم و بچه دار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش