- ارسالیها
- 5,003
- پسندها
- 14,159
- امتیازها
- 54,473
- مدالها
- 24
- سن
- 30
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
قصر هنوز همراه با غرش گاهوبیگاه زمین میلرزید. انگار زمین میخواست با نالههای خود آنچه را اتفاق افتاده بود، انکار کند. انوار خورشید از لابهلای شکافهای دیوار به داخل میتابید و ذرات گردوخاک را که هنوز در هوا معلق بود، به درخشش وامیداشت. روی دیوارها، سقف و زمین آثار سوختگی به چشم میخورد. روی زرنگاریها و رنگ طبلهشدهی دیوارهایی که زمانی درخشان بودند، لکههای پهن سیاهی پخش شده بود. اجساد درهم شکستهی انسانها و حیواناتی را که سعی کرده بودند پیش از آرام شدن فاجعه حرکت کنند، دوده پوشانده بود.