- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
روزی در کمال بیخبری همگان، جادو در تالهیون از بین رفت. این واقعه با انفجاری مهیب و از راه رسیدن یک کشتی پرنده همراه بود. این کشتی پر بود از بچههایی که جادو در رگهایشان جریان داشت، و چیزی هم از زادگاه و وطنشان به یاد نمیآوردند. «روک» و «دیریفت» دو تا از این بچهها هستند. حالا جادو بنا دارد که مردم را آلوده به زهر خود کند. روک و دیریفت با وجود تمام تلاششان، نمیتوانند چیزی از زندگی پیشین خودشان، قبل از آمدن به تالهیون را به یاد آورند. ولی رفتهرفته معلوم میشود آنها تنها کسانی هستند که ...