نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

فلسفی مرشد و مارگاریتا | میخائیل بولگاکف

  • نویسنده موضوع Birdy
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 76
  • کاربران تگ شده هیچ

Birdy

مدیر بازنشسته
سطح
8
 
ارسالی‌ها
136
پسندها
1,195
امتیازها
8,003
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #1
مرشد و مارگریتا رمانی روسی است که نویسنده، یعنی میخائیل بولگاکف آن را در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد و تا ۴ هفته پیش از مرگش یعنی تا سال ۱۹۴۰ ادامه داد.

این رمان فلسفی دارای فضای رئال و سورئال به صورت توأمان است و مضامین سیاسی و تاریخی را مطرح می‌کند.

پشت جلد این کتاب آمده است:


میخائیل بولگاکف سیزده سال آخر عمر خود را صرف نوشتن مرشد و مارگریتا کرد که به گمان بسیاری از منتقدان با رمان های کلاسیک پهلو زده و بی تردید از درخشان ترین آثار ادبی روسیه به شمار می رود. هنگام درگذشت بولگاکف جز همسر و دوستان نزدیکش کسی از وجود این کتاب خبر نداشت. ربع قرن پس از مرگ نویسنده، رمان بالاخره اجازه انتشار یافت و شمارگان سیصدهزارتایی آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Birdy

Birdy

مدیر بازنشسته
سطح
8
 
ارسالی‌ها
136
پسندها
1,195
امتیازها
8,003
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #2

درباره مرشد و مارگریتا

مرشد و مارگریتا کتابی سخت خوان و دارای مفاهیم فلسفی عمیق است.

واقعا بعد از اتمام کتاب به شدت درگیر مفاهیمش بودم و به آن فقط فکر می کردم، مفاهیمی نقاد با رگه های فلسفی زیبا.

این کتاب را باید بسیار با حوصله خواند. داستان در مسکو و در زمان استالین جریان دارد که با ظهور ابلیس در آن شهر بسیاری از جریانات عجیب شروع می شود.

این کتاب مانند شمشیری دو لبه به نقد می پردازد، در یک بستر سیاسی از شرایط حاکم بر شوروی می گوید از سیستم فکری خشک توده ی مردم می گوید، سیر فکری معمول مذهبیون را به چالش می کشد. در جای جای کتاب فضای سورئال حس می شود، در نگاه نخست، اینگونه برداشت می شود که بولگاکف سعی دارد ما را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Birdy

Birdy

مدیر بازنشسته
سطح
8
 
ارسالی‌ها
136
پسندها
1,195
امتیازها
8,003
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #3

قسمت هایی از متن کتاب مرشد و مارگریتا

هنرپیشه بالاخره فریاد: “حرفت را باور می‌کنم،” و نگاهش را خاموش کرد. “حرفت را باور می‌کنم. این چشم‌ها دروغ نمی‌گوید. چند بار بهتان گفتم که اشتباه اساسی شما کم بها دادن به اهمیت چشم است. زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند ولی چشم‌ها، هرگز. اگر کسی دفعتا سوالی مطرح کند، ممکن است حتی یکه هم نخورید و بعد از یک لحظه بر خودتان مسلط شوید و دقیقا بفهمید که برای کتمان حقیقت چه باید بگویید. شاید هم رفتارتان متقاعد کننده باشد و خمی به ابرو نیاورید. ولی افسوس که حقیقت چون برقی از اعماق وجودتان بر خواهد خاست و در چشم‌هایتان رخ خواهد نمود و آنوقت قال قضیه کنده است و دستتان رو می‌شود.”...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Birdy

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا