متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار [ چیزهایی که تجربه کردید... ]

  • نویسنده موضوع 1010_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 217
  • کاربران تگ شده هیچ

1010_

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #1
هدف استارتر از زدن این تاپیک هنوز مشخص نیست
شاید می خواهد از تجربه‌هایتان بر علیه‌تان استفاده کند.

فسادکاری هایتان را رو کنید
چه به طور مستقیم و شجاعانه،
چه از طریق ناشناس:
-لینک ناشناس-

اشکال نداره از تجربه های خوبتان هم بگید، به هر حال انسان گاهی کارهای درست هم انجام میده.

1167c18867a8e6fea864c3b49d326a87.jpg
 
آخرین ویرایش

1010_

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #2
IMG_20231215_174928.jpg
ـــــــــــــــ
دوستت هنوز زنده است؟
از مسواکت استفاده می کرد این قدر ناراحت نمی شدم
 

1010_

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #3
تجربه ارتباط زیاد و اجتماعی افراطی

من از بچگی در مرکز پر رفت و آمد ترین خانه دنیا بودم و فکر کنم همین اتفاق باعث شد که آدم خیلی اجتماعی بار بیام
شما فکر کن می رفتم شهر از یکی پای مرغ هم می گرفتم باهاش رفیق می شدم و خلاصه همینطور دایره ارتباطاتم بیشتر و بیشتر می شد
طوری که هرکاری می کردم برای آنها، جز زندگی کردن برای خودم
نه می تونستم برای خانوادم وقت بگذارم و نه خودم و کارهام
تا اینکه همین چند مدت پیش از یکی دو سال پیش، تصمیم گرفتم این همه دوست که نه مفید بودند و نه دوای زخمی بودند، پایان بدم و اینطور تمرکزم روی زندگیم بیشتر کنم
واقعیت همین که اگر کنترلی روی دوستانت و خودت نداشته باشی از همه چیز عقب میمانی
حالا این هم بگم هر کاری کردم یا خیلی زیاد بود یا خیلی کم، حد وسط ندارم انگار
الان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

1010_

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #4
تجربه فعالیت در انجمن های نویسندگی

شاید بشه کفت یکی از دلایلی که باعث شد بنویسم و یا کتاب بخوانم انجمن نویسندگی بود
اولین جایی که عضو شدم، همین انجمن بود و آن موقع من خیلی از نوشتن و این ها سر رشته نداشتم
در اصل نیتم همان برقراری روابط دوستانه و خبیثانه بود :458063-24830a1ab7dc172d1979dd5bd0d18bf9:
اما بعد یک مدت چون به هر حال تجربه های زیادی داشتم و چیزهای زیادی دیده و شنیده بودم، گفتم نوشتن را امتحان کنم
اگر اشتباه نکنم اولین رمانم هم اسمش "مغول، دلباخت" بود که mehrabi83 mehrabi83 بهتر از من دربارش می داند:458117-cd0129aac93e0e7447971192287dba7d:
و اینطور شد که من بیشتر وقتم روی حرف زدن با بچه های انجمن که حالا بیشتر از دو سه نفرشون باقی نمانده از آن دوران، بگذارم و به قولی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

1010_

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #5
IMG_20231215_181247.jpg
ـــــــــــــــــ
نصیحت به درد بخوری ندارم که خدمتتان عرض کنم اما
تنهایی را به گروهی که به آن تعلق ندارید، ترجیح بدهید:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,526
پسندها
20,076
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #6
خب عنوان این تاپیک زیبا: چیزهایی که تجربه کرداید...
بدون شک همگی اتفاق های خوب وشیرینی هم در دنیای مجازی تجربه کردیم،؛ یکی از تجربه های شیرینمو به اشتراک میزارم:wink:
ـــــــــــــــــــــ

رمانی رو دنبال میکردم که نویسنده دختری بود خوش اخلاق، خصوصی داشتیم ومیدونستم رمانش بر اساس واقعیته و او باشجاعت تمام از زندگی واقعی خودش قلم زده...
شخصیت اصلی داستان خودش بود که اتفاقای زیاد وتلخی باعث اقدام به خودکشی شده بود ویک جوان غریبه بطور تصادفی نجاتش داده بود و شد ناجی و یک رفیق صمیمی بدون احساسات خاص واسش. واما تجربه ی شیرین وبیاد ماندنی ام، روزی که نویسنده، شخصیت واقعی رمان، همین مرد جوان رو به انجمن آورد کلی طرفداراش در انجمن، ذوق داشتن جیغ شادی میکشیدن، سوال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,526
پسندها
20,076
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7
.Mobina. Nina♡
ــــ
تجربه ای که از اتفاق بالا بدست آوردم این بود: :smiling-face-with-hearts::tulip:
درحقیقت همه ی شما دوستان خوب میدونید اون نویسنده ی خوش ذوق واون شخصیت اصلی وواقعی رمان فقط، تایپ طرفدارانشو میدید ومیخوند؛ نه صدای جیغ وشادی اونهارومیشنید نه چهره ای:wink::sugarwarez-005:ولی با نوشتن این جملات که گوشام کرشد خودتون رو کنترل کنید :winjk:فقط میخواست به طرفدارانش وکاربران بگه اونقدر حستون قویه میبینمتون میشنوم صداتون رو. :rose_1f339:واین نهایت احترام وشخصیت یک انسان در فضای مجازیه...
این پیام رو میده که میدونم یک انسان باتمام وجودش تایپ میکنه نه یک رباط. ☆♡✓
 

1010_

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #8
IMG_20240201_114230.jpg
عشق تنها دلیل برای ماندن با کسی نیست.
با اینحال آنچه آدم را پیر می‌کند نگاه به گذشته و حسرت فرصت‌های از دست رفته است.
حساب و کتاب روزهای گذشته آدم را زود پیر می‌کند.
امیدوارم چیزهای زیادی را از دست نداده باشید و بتوانید دوباره سرپا شوید.
میگن عشق، آدم را کور می‌کند. شما از همان ابتدا می‌دانستید روانیه ولی با این حال ماندید باهاش.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
5
بازدیدها
227

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا