متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

موجودات موجودات | جن رباینده

  • نویسنده موضوع Vana~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 84
  • کاربران تگ شده هیچ

Vana~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
40
 
ارسالی‌ها
12,999
پسندها
33,504
امتیازها
96,874
مدال‌ها
69
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
اتاق‌های طبقه فوقانی منزل پدرم در شهر تبریز زندگی می‌کردم در آن اتاق ظروف قدیمی زیادی وجود داشت از جمله دو عدد ظروف مرغی عتیقه شبیه به هم و بسیار گران‌قیمت که در دو طرف آینه قرار داشت.

یک روز که از خانه خارج‌شده بودم مادرم برای نظافت و سروسامان دادن وارد اتاق شده و متوجه می‌شود که یکی از ظرف‌های کنار آیینه نیست.او گمان می‌کند که من آن ظرف را به خاطر تهیه مواد شیمیایی جهت به‌دست آوردن کیمیا فروخته‌ام هنگامی که به منزل بازگشتم با لحنی شدید به من گفت: جعفر چرا اسباب منزل را می‌فروشی؟

در جواب گفتم: من چنین کاری نکرده‌ام.

مادرم گفت: یکی از ظروف کنار آیینه نیست.

به ایشان گفتم: شاید ظرف را در جای دیگر قرار داده باشم به اتاق رفتم و متوجه شدم که ظرف درجای خودش نیست فهمیدم که ناپدید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Vana~
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
6
بازدیدها
37
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
31
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
29
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
32
عقب
بالا