- ارسالیها
- 3,847
- پسندها
- 20,563
- امتیازها
- 53,173
- مدالها
- 45
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
سیدصادق فاضلی: چمچیر نه منوچهر، شمشیر. چون شمشیرم شکست نه چون چمچیرم چکست ...! اینقدر نخند سر تمرین ...
آیینهای مقابلم گذاشتم و به جای خودم تو رو تو آینه میبینم، چقدر تیک داره گردنت، اینهمه تکون نخور تا خوب ببینمت و خوب حرف بزنم با تو...آهان، بهتر شد، فقط سکوت کن و به حرفهام گوش بده، هرجا اشتباه گفتم، زبون بچرخون و ایرادمو اصلاح کن...
به عبدالرضا حیاتی میگفتی عمو عبدالرضا، شوخی شوخی بهت گیر میداد که منوچ تو دو سال از من بزرگتری اونوقت به من میگی عمو... !؟
دوازده آبان 1330، همکاران سهراب بهارلویی، فیدوس پالایشگاه آبادان رو به صدا در آوردن که سهراب صاحبِ پسری شده و اسمشو گذاشته منوچهر.
بابات سهراب، کارگر شرکت نفت آبادان بود و خونه گرفته بود احمدآباد، لین یک، کوچه عروسی، تا اول...
آیینهای مقابلم گذاشتم و به جای خودم تو رو تو آینه میبینم، چقدر تیک داره گردنت، اینهمه تکون نخور تا خوب ببینمت و خوب حرف بزنم با تو...آهان، بهتر شد، فقط سکوت کن و به حرفهام گوش بده، هرجا اشتباه گفتم، زبون بچرخون و ایرادمو اصلاح کن...
به عبدالرضا حیاتی میگفتی عمو عبدالرضا، شوخی شوخی بهت گیر میداد که منوچ تو دو سال از من بزرگتری اونوقت به من میگی عمو... !؟
دوازده آبان 1330، همکاران سهراب بهارلویی، فیدوس پالایشگاه آبادان رو به صدا در آوردن که سهراب صاحبِ پسری شده و اسمشو گذاشته منوچهر.
بابات سهراب، کارگر شرکت نفت آبادان بود و خونه گرفته بود احمدآباد، لین یک، کوچه عروسی، تا اول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.