- ارسالیها
- 5,011
- پسندها
- 14,173
- امتیازها
- 54,473
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
لارتن در برهوت یخ زده ی قطب آماده بود تا با آغوش باز به استقبال مرگ برود. خود را مستحق هیچ بخششی نمی دانست. کودک را روی تابوت یخی گذاشت و به سوی شکافی رفت که معلوم نبود انتهای آن کجاست. همه ی کسانی را که دوستشان داشت به یاد آورد، شتاب زده دعایی خواند و خود را به درون شکاف رها کرد. در آخرین لحظه از کار خود پشیمان شد، اما برای بازگشت خیلی دیر بود…