- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
پسر آفتاب؛ داستان پسری که به زندان میگوید: «خانه»
پِریِ 11 ساله توی زندان بزرگ شده. او خلافی نکرده، اما مادرش، جسیکا، سالها پیش یک نفر را کشته است. وقتی دادستان جدید شهر باخبر میشود که یک پسربچه توی زندان زندگی میکند، پری را به خانهی خودش میبرد. حالا پری از خانهاش، زندان، دور شده و تصمیم میگیرد از ماجرایی که مادرش به خاطر آن زندانی شده پرده بردارد؛ پری هرچه به حقیقت نزدیکتر میشود، متوجه میشود این نیروی عشق است که آدمها را منعطف میکند... اما آیا پری میتواند معنی واقعی «خانه» را به بقیه نشان بدهد؟ آیا مادرش از عمد کسی را کشته است؟
«گذشته را نمیشود پاک کرد و دوباره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.