- ارسالیها
- 6,074
- پسندها
- 41,342
- امتیازها
- 84,376
- مدالها
- 76
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
یکی از ترسناک ترین داستان های واقعی که در فضای مجازی منتشر شده ، داستانی زنی است که در فیسبوک شبی را که با سگش در خانه تنها بودند را تعریف کرده بود .
او تعریف میکرد : من و همسرم و یک سگ تنها زندگی میکنیم و هیچ فرزندی نداریم . همسرم دیروقت به خانه میاید و من و سگمان همیشه تا زمان برگشتن او تنها هستیم . از آنجا که سگ ما علاقه ی شدیدی به چمن و فضای بیرون از خانه دارد ، همیشه ساعت ۱۰ شب اورا بیرون میبردم و به میله ی کنار در خانه میبستم و به خانه میامدم و ظرف هارا میشستم و منتظر آمدن همسرم میشدم . سگ ما همیشه بعد از اینکار به مدت ۱۰ دقیقه اطراف خانه میگشت و با چمن ها بازی میکرد و بعد با دست هایش به در خانه میکشید و من در خانه را باز میکردم و او وارد میشد .
طبق معمول مشغول شستن ظرف ها...
او تعریف میکرد : من و همسرم و یک سگ تنها زندگی میکنیم و هیچ فرزندی نداریم . همسرم دیروقت به خانه میاید و من و سگمان همیشه تا زمان برگشتن او تنها هستیم . از آنجا که سگ ما علاقه ی شدیدی به چمن و فضای بیرون از خانه دارد ، همیشه ساعت ۱۰ شب اورا بیرون میبردم و به میله ی کنار در خانه میبستم و به خانه میامدم و ظرف هارا میشستم و منتظر آمدن همسرم میشدم . سگ ما همیشه بعد از اینکار به مدت ۱۰ دقیقه اطراف خانه میگشت و با چمن ها بازی میکرد و بعد با دست هایش به در خانه میکشید و من در خانه را باز میکردم و او وارد میشد .
طبق معمول مشغول شستن ظرف ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.