- ارسالیها
- 2,797
- پسندها
- 9,378
- امتیازها
- 33,973
- مدالها
- 30
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #1
ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسهی اون هستم! من دوست ماریا هستم! ماریا صبحها بیدار میشه و برای مدرسه رفتن آماده میشه!
من هم از گوشهی اتاق به اون نگاه میکنم! من خوشحالم چون میدونم که من هم با اون به مدرسه میرم!
ماریا هر روز من رو روی دوشش میذاره و به مدرسه میبره! هر وقت اون میدوه، قلب من هم تند میزنه!
ما راه میریم و راه میریم تا به سرویس مدرسه برسیم! توی سرویس مدرسه، من خیلی راحت روی پای...
من هم از گوشهی اتاق به اون نگاه میکنم! من خوشحالم چون میدونم که من هم با اون به مدرسه میرم!
ماریا هر روز من رو روی دوشش میذاره و به مدرسه میبره! هر وقت اون میدوه، قلب من هم تند میزنه!
ما راه میریم و راه میریم تا به سرویس مدرسه برسیم! توی سرویس مدرسه، من خیلی راحت روی پای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.