متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار کاش زندگی تکرار داشت...

  • نویسنده موضوع NEGIN_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 586
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #1
کـاش میـشد زنـدگی تـکرار داشـت..

برگرفته شده از وبلاگ: nayedel255.blog.ir

هـر جـمعه خونـه "مادربزرگ" جمـع مـیشدیـم

ریـز تـا درشـت، کـوچک تــا بـزرگ

از هـمهمه‌ی زیـاد، صـدا به صــدا نـمی‌رسـید

آنقَـدَر میگفتـیم و می‌خندیدیم که اصـلاً متوجـهِ گذر زمان نمیشدیم

بـوی غـذای مادر بزرگ را تا چـند خیابان آنطرف تر مـیشد حس کرد

روزهای هفـته را روی دورِ تـند میزدیـم تا برسـیم به جمعه

جمعه های بچگی مان را با هیچ روزی عوض نمی‌کردیم

گـذشـت و گـذشـت

"مـادربـزرگ" از میـانمان رفـت...دورتـر و دورتـر شدیم

شـاید دیگر در مـاه و یا حـتی در سال یـکبار دورِ هم جمع شـویم

آن هم قـبلش طی می‌کنـیم میزبان اینـترنت داشته باشـد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #2
یاد قـدیما بخیر که صبحونه ها انگور و پنـیر..

از پـدر همه راضی اند از حقوق بخـور نمیر..

اما تعریف پـدر در این زمـونه..

پـدر یعـنی کـار و کار...

در شیـفت های بیشمار..

چـون کـه آخـر شـب بـه منـزل میرسد..

خسـته اما با لـبانی خـنده بار

جـای چـای و یـک خـدا قـوت بـه او

مـیشود صـد لـیست در پـیشـش قـطار

آن یـکی مـیخواهـد از او شـهریـه

ایـن یـکی هـم کـفش و کـیفی مـارک دار..

هـر چـه میـگوید جیـبم خالیست..

نعره می آید به ما مربوط نیـست مـا مگر گفتیم ماها رو بیار..!



برگرفته شده از وبلاگ: nayedel255.blog.ir
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #3
بـچه بـودم بـادبـادکای رنـگی،دلخـوشی هـر روز و هر شبم بود

خـبر نـداشتم از دل آدمـا،چـه بـی بـهونه خـنده رو لبم بـود

کـاری به جز الک دولک نداشتم،بچـه بودم به هـیچی شک نداشتم

بـچه بـودم غـصه وبـالم نـبود،هیـچکی حریـف شـور و حالم نبود

بچـه کـه بـودم آسـمون آبـی بـود،حـتی شبـای ابــری مـهتابی بود
.


برگرفته شده از وبلاگ: nayedel255.blog.ir
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #4
یادش بخیر :
تو دبستان که زنگ تفریح تموم می شد ، مامور آبخوری دیگه نمی ذاشت آب بخوریم.

یادش بخیر :
گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!!
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #5
یادش بخیر:
اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه.




یادتون میاد…وقتی معلم برای درس پرسیدن اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند، حس معجزه بهمون دست میداد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #6
یه معلم بهداشت داشتیم، هفته ای 1بار میومد، مسواک زدن بهمون یاد میداد. هر شنبه هم خانم ناظم میومد لیوان دستمال ناخن و مقنعه ها رو نگا میکرد چه استرسی میکشیدیم تا بیاد سر میزمون




موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.







واقعیتش اینه که دلم تنگ شده برای اون روزا
:crying::crying::crying::crying::crying::crying:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NEGIN_R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا