سه قدم بیشتر با هدفش فاصله نداشت که صدای وحشتناک و بلندی اومد و کشتی تکون شدیدی خورد، انگار که میخواست تعادل نجار رو به هم بزنه
برای لحظهای یه دستی از دکل آویزون موند، در حالی که پاهاش آزادانه روی موجها به اینور و اونور میرفتن. حالا تمام اینبدبختیها سر این آدمها بیگناه کم بود که سر و کله کوسههای گشنه هم پیدا شد.»
منبع:پیدایش