کتاب کتاب | عروس سنادره

Eugénie-

مدیر تالار وحشت + مدیر آزمایشی خانواده
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
3,773
پسندها
37,228
امتیازها
71,673
مدال‌ها
55
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1

معرفی کتاب عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه ای

کتاب عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه ای نوشتهٔ فاطمه سرمشقی است که این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان حاوی یک قصهٔ ترسناک ایرانی برای نوجوانان است و «مجموعۀ کابوس» نیز نام دارد. در این داستان ماهرخ و برادرش، برای نجات پدر و مادرشان، راهی سفری پرماجرا می‌شوند.

درباره کتاب عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه ای

کتاب عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه ای ۳۰ قبر را در بر گرفته است. نویسنده در طراحی فهرست و عنوان بخش‌های کتابش از واژه‌ای استفاده کرده است که درون‌مایهٔ کتاب را آشکار می‌کند.
این کتاب ماجرای دختری است که می‌خواهد پدر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Eugénie-
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin

Eugénie-

مدیر تالار وحشت + مدیر آزمایشی خانواده
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
3,773
پسندها
37,228
امتیازها
71,673
مدال‌ها
55
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
پایان رمان عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه ای تصاویری را در ذهن خوانندهٔ کتاب پدید می آورد: تصویر پارکی که پیش از این قبرستانی قدیمی بوده است. بچه‌هایی که در پارک از قصد خودشان را زخمی می‌کنند تا روح «دکتر پاول» به سراغشان برود و دردشان را دوا کند. تصویر پیرمرد چرخ‌و‌فلک‌گردانی که عروسکی یک‌چشم در دکهٔ بلیط فروشی‌اش دارد و هیچ‌کس در شلوغی پارک حواسش به دست‌های او نیست که جای انگشت، سُم دارد. پارکی که روح سالوادور دالی نقاشی بچه‌ها را می‌کشد. پارکی که جایی از آن یک شنل نامرئی‌کننده، یک دیگ جادویی، یک نیزه و طناب غول قایم کرده‌اند که هرکس آنها را پیدا کند، احتمالاً به همهٔ آرزوهایش می‌رسد.

خواندن کتاب عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه ای را به...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Eugénie-
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin

Eugénie-

مدیر تالار وحشت + مدیر آزمایشی خانواده
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
3,773
پسندها
37,228
امتیازها
71,673
مدال‌ها
55
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
آب‌انبار هم مثل غسال‌خانهٔ اول قدیمی بود. یادم نیست از بابا یا هالَه‌کی شنیده بودم که در دورهٔ پهلوی اول ساخته شده بود. درس تاریخ‌مان هنوز به بخش پهلوی‌ها نرسیده، اما بابا یا هالَه‌کی گفته بودند که مربوط به هشتاد، نود سال قبل است؛ یعنی نزدیک به یک قرن پیش. فکر کردم اگر داخل آب‌انبار بروم، شاید بتوانم خودم را از دست آن صداها و گربه‌ها نجات بدهم که معلوم نبود برای چه دنبالم راه افتاده بودند. هالَه‌کی وقتی به خانه می‌رفت و می‌دید نیستم، حتماً دنبالم می‌گشت و پیدایم می‌کرد. بقیهٔ راه را تا آب‌انبار دویدم و از روی سنگ‌قبرها پریدم. دست‌هایم را به لبهٔ دیوار آب‌انبار گرفتم، سرم را زیر سقف گنبدی‌اش کردم و به تاریکی پایین پله‌ها خیره شدم تا چشم‌هایم به تاریکی عادت کند. پله‌های آجری‌اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Eugénie-
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
6
بازدیدها
41
پاسخ‌ها
6
بازدیدها
38
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
37
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
37
عقب
بالا