- ارسالیها
- 1,944
- پسندها
- 23,199
- امتیازها
- 44,573
- مدالها
- 25
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
داستان کودکانه دایناسور کوچک عصبانی
فرد، دایناسور کوچولو، حسابی عصبانی بود! آخه اون هر کاری میکرد، نمیتونست بند کفشش رو ببنده! فرد واقعا داشت از کوره در میرفت!
حالا اون باید دنبال یک جفت کفش بدون بند میگشت! اون تموم کشوها رو زیر و رو کرد ولی کفشهای بدون بندشو پیدا نکرد!
فرد حتما باید اونا رو یه جایی همین جاها گذاشته باشه! ولی هرچی میگشت اونا رو پیدا نمیکرد!
[IMG...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.