«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

داستان داستان فارسی | روح زن

  • نویسنده موضوع Seta~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 45
  • کاربران تگ شده هیچ

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #1
- روح زنی که نمیخواد خونه خودش رو ترک کنه

"سمیه" زنی که به بیماری پوستی سختی دچار شد.
شوهرش "اسحاق" که پس از سالها دعوا و کلنجار بر سر زن دوم گرفتن کلافه شده بود.
یک شب او را(سمیه) در حمام خانه اش میکشد و شبانه در بیابان او را در چاهی عمیق میندازد!
و به همسایه گفت که از خانه فرار کرده.
موضوع پس از مدتی به فراموشی سپرده شد،اما کودکان همسایه که بعضی وقت ها وارد این خانه میشدن،میگفتن که که زن بیماری را در حمام گریان و نالان میبینن که به آنها میگفت:
به اسحاق بگید من رو از چاه در بیاره...من از تاریکی میترسم..
افراد بزرگسال قادر به دیدن وی نبودن و حرف آنهارا تکذیب کردن، اما...
پس از مدتی میبینن که اسحاق بصورت مرموزی در حمام کشته شده شده و حالت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
عقب
بالا