- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
ماریکوی هفده ساله برای نفوذ به قبیلهی سیاهجامگان و برقراری عدالت در حق کسانی که قصد کشتنش را داشتند، هفتهها نقش یک پسر را بازی کرد. اما به هیچوجه انتظار نداشت که در میان آن جنگجویان جایگاهی خاص خودش به دست بیاورد. برایش از این هم بعیدتر بود که عاشق شود. اکنون برای نجات جان پسری که عاشقش است، باید به قصر سلطنتی برود. به زندگیای تن بدهد که هرگز علاقهای به آن نداشت.
اوکامی دستگیر شده و اعدامش حتمی است. ماریکو برای اطمینان از زنده ماندن او حاضر است به هرکاری دست بزند. حتی اگر مجبور شود با برادر امپراتور ازدواج کند و تا ابد از اوکامی دور بماند.
با استقرار ماریکو در قصر و تلاشهای روزانهاش برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.