- نویسنده موضوع
- #1
روزی به هوا نگاه کردم
از عمق دلم گلایه کردم
گفتم : تو مرا خوار نمودی
از تقدیر خود ، توبه کردم
دادی پر پرواز ولی زخمی
در اوج مسیر سقوط کردم
باز هم رو به تو نگاه دوختم
اما ز خودم گلایه کردم
آگه بودم از پر شکستهام
افسوس که فقط طمع کردم
خواستم که پریده باشم از بام
از عرش و مقام پرش کردم
ناگه به خود آمدم ولی دیر
بر فرش قدیمی تکیه کردم
خواستم که زنم تلنگر اما
با خنده به خود نگاه کردم
گفتم تو خودت خطا رفتی
من پا ز گلیم دراز کردم
از عمق دلم گلایه کردم
گفتم : تو مرا خوار نمودی
از تقدیر خود ، توبه کردم
دادی پر پرواز ولی زخمی
در اوج مسیر سقوط کردم
باز هم رو به تو نگاه دوختم
اما ز خودم گلایه کردم
آگه بودم از پر شکستهام
افسوس که فقط طمع کردم
خواستم که پریده باشم از بام
از عرش و مقام پرش کردم
ناگه به خود آمدم ولی دیر
بر فرش قدیمی تکیه کردم
خواستم که زنم تلنگر اما
با خنده به خود نگاه کردم
گفتم تو خودت خطا رفتی
من پا ز گلیم دراز کردم