«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.
مانگا مانگا | دراکولا
- نویسنده موضوع Vana~
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 6
- بازدیدها 63
- کاربران تگ شده هیچ
- ارسالی‌ها
- 13,119
- پسندها
- 33,597
- امتیازها
- 96,874
- مدال‌ها
- 70
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #2
اوایل زندگی
دراکولا با رشد بسیار خود تبدیل به قدرتمندترین ومپایر و رهبر نژاد خود شد. او علاقه‌ای به بشریت نداشت و برای بی‌رحمی خالصی که داشت مشهور بود. او قربانیان خود را به سیخ می‌کشید و روستاهایی که در مقابل او قرار داشتند را به طور کامل قتل عام می‌کرد.
در اواخر قرون وسطی و در اروپا و شهر والکیا، دراکولا در قصری تنها زندگی می‌کرد، قصری که به طور جادویی قادر به تلپورت شدن بود. او همچنین از دانش علمی عظیمی بهره می‌برد که در اعماق قصر او ذخیره شده بود.
دراکولا با رشد بسیار خود تبدیل به قدرتمندترین ومپایر و رهبر نژاد خود شد. او علاقه‌ای به بشریت نداشت و برای بی‌رحمی خالصی که داشت مشهور بود. او قربانیان خود را به سیخ می‌کشید و روستاهایی که در مقابل او قرار داشتند را به طور کامل قتل عام می‌کرد.
در اواخر قرون وسطی و در اروپا و شهر والکیا، دراکولا در قصری تنها زندگی می‌کرد، قصری که به طور جادویی قادر به تلپورت شدن بود. او همچنین از دانش علمی عظیمی بهره می‌برد که در اعماق قصر او ذخیره شده بود.
امضا : Vana~
- ارسالی‌ها
- 13,119
- پسندها
- 33,597
- امتیازها
- 96,874
- مدال‌ها
- 70
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #3
دراکولا به منظور جلوگیری از ورود بازدیدکنندگان و سارقان، اجساد قربانیان خود را در زمین‌های جلوی قصرش به چوب آویخته بود. این هشداری بود که وعده‌ی مرگی دردناک و خشن را به مخالفانش می‌داد.
در سال ۱۴۵۵ او یک بازدیدکننده غیرمنتظره داشت؛ زنی به نام لیزا بود که قصد تحقیق درباره پزشکی و تبدیل شدن به یک دکتر را داشت. او برای یادگیری علم ببه سراغ دراکولا آمده بود اما با تهدید او روبرو شد. با این حال لیزا از او ترسید که منجر به غافلگیری او شد، و همین طور لیزا او را تشویق کرد تا دنیای در حال تغییر را جستجو کند. دراکولا که جذب او شده بود تصمیم گرفت تا از او برای ورود به خانه‌اش استقبال کند.
امضا : Vana~
- ارسالی‌ها
- 13,119
- پسندها
- 33,597
- امتیازها
- 96,874
- مدال‌ها
- 70
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #4
مدت‌ها بعد، دراکولا با لیزا ازدواج کرد و این دو فرزندی به نام ادرین را به دنیا آوردند که بعدا با نام آلوکارد شناخته شد. آن‌ها در کلبه‌ای بیرون از تراگوویست، والکیا زندگی می‌کردند، جایی که لیزا همچنان در آنجا مشغول ادامه تحقیقات پزشکی خود بود. دراکولا نیز با درخواست همسرش سفری به سراسر دنیا را شروع کرده بود تا بیشتر با مردم و انسان‌ها آشنا شود. در طول این سفرها او با دو انسان به نام هکتور و آیزاک دوست شد که هر دو به خاطر شرایط سخت زندگی‌شان تبدیل به افرادی انسان‌گریز شده بودند.
امضا : Vana~
- ارسالی‌ها
- 13,119
- پسندها
- 33,597
- امتیازها
- 96,874
- مدال‌ها
- 70
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #5
در سال ۱۴۷۵، روزهای خوش ولاد با لیزا یک پایان غم‌انگیز داشت. او در بازگشت به خانه متوجه شد که کلبه‌شان به طور کامل سوخته است و با پیگیری ماجرا متوجه شد که لیزا با اتهام اشتباه افسون‌گری به آتش کشیده شده و مرده است. ولاد که از این موضوع به شدت خمشگین شده بود باری دیگر تبدیل به دراکولا شد و تصمیم گرفت تا از انسان‌ها انتقام بگیرد.
امضا : Vana~
- ارسالی‌ها
- 13,119
- پسندها
- 33,597
- امتیازها
- 96,874
- مدال‌ها
- 70
- سن
- 17
