نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

کتاب کتاب | رادیکال‌های آزاد

  • نویسنده موضوع (Luna)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 33
  • کاربران تگ شده هیچ

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,346
پسندها
13,524
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1

معرفی کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد​

کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد، داستان کوتاه جذابی در ژانر وحشت از نویسنده‌ی نامدار کانادایی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، آلیس مونرو است. در این اثر ماجرای زنی به نام نیتا را می‌شنوید که مدتی پس از مرگ همسرش، درگیر موقعیتی عجیب و پیچیده می‌شود.
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,346
پسندها
13,524
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2

درباره کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد:​

آلیس مونرو (Alice Munro) استاد مسلم داستان کوتاه است. به گمان بیشتر منتقدین ادبی، سبک خاص و تقلیدناپذیر آثار مونرو، جایگاه او را به عنوان یکی از برجسته‌ترین داستان‌نویسان معاصر تثبیت نموده است. کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد (Free Radicals)، یکی از بهترین داستان‌های کوتاه این نویسنده به شمار می‌رود. این اثر نخستین بار در سال 2008 و در مجله‌ی معتبر نیویورکر به چاپ رسید و یک سال بعد، همراه با هشت داستان دیگر، در قالب کتاب خوشبختی در راه است فرصت انتشار دوباره یافت.
ماجرای اصلی داستان، حول شخصیتی به نام نیتا می‌گردد که به تازگی همسر خود را از دست داده و تحمل فقدان او برایش امری بی‌نهایت دشوار به نظر می‌رسد. نکته‌ی کنایه‌آمیز ماجرا اینجاست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,346
پسندها
13,524
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3

کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد مناسب چه کسانی است؟​

علاقه‌مندان به ادبیات داستانیِ جهان، خصوصا دوست‌داران داستان‌های معمایی بی‌شک مجذوب کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد خواهند شد.

در بخشی از کتاب صوتی رادیکال‌های آزاد می‌شنویم:​

مرد جوانی بیرون در، پشت حفاظ توری بسته ایستاده بود. مرد گفت: «نمی‌خواستم شما رو بترسونم. دنبال زنگ در می‌گشتم. یا یک کوبه‌ای، چیزی. با انگشت به در زدم، اما انگار نشنیدید.» نیتا گفت: «ببخشید». «باید نگاهی به جعبه فیوزتون بندازم. اگه ممکنه راهنماییم کنید.» نیتا کنار رفت تا مرد بیاید داخل. یک لحظه طول کشید تا یادش بیاید. «توی زیرزمینه. الان چراغو روشن می‌کنم تا بتونید ببینید.» مرد در را پشت سرش بست و خم شد تا کفش‌هایش را بیرون بیاورد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : (Luna)

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
48
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
38
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
32
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
39
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
48
عقب
بالا