- ارسالیها
- 4,890
- پسندها
- 13,990
- امتیازها
- 51,173
- مدالها
- 23
- سن
- 30
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
گریسی، من واقعا اشتباه میکردم. هیچچیز غیرممکن نیست! مارتی چیز زیادی ندارد. برعکس مامانش که میلیونها و میلیاردها وسیله دارد: کفشهای سوراخ، دستگاههای چمنزنی زنگزده، قاب عکسهای شکسته و ... اما حالا در روز تولدش، بابابزرگ به او هدیهای شگفتانگیز میدهد. معمولا پدربزرگ برای چیزهای عجیبغریب حسابی هیجانزده میشود. مثل وقتی که با شش جفت پوتین کهنه و یک جاروبرقی قدیمی، آسیاب تمام اتوماتیک درست کرد. ولی هدیهاش برای مارتی چیز دیگری است. هدیه روزبهروز بزرگ و بزرگتر میشود و مارتی و بهترین دوستش گریسی را سوار بر قایق خیالانگیزی میکند که سوختش عشق، امید و رؤیاست.
منبع: انتشارات افق