- تاریخ ثبتنام
- 21/5/19
- ارسالیها
- 5,247
- پسندها
- 14,489
- امتیازها
- 54,473
- مدالها
- 24
- سن
- 30
سطح
21
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1

پلهها و پاگرد طبقهی بالا در تاریکی غرق شدهاند. در نور خفهی سالن به مردی زل میزنم که با چشمهای بسته روی تختی فلزی و بدون ملافه دراز کشیده و لوازم جراحی را ردیف کنارش چیدهاند، چاقو و قیچی و انبر و چیزهای عجیب غریب دیگر. به شست پای مرد، کارتی گره زدهاند. این مرد، روی تخت فلزی مرده و عجیب است که اصلا از او نمیترسم.
منبع: انتشارات افق