متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نتایج نتایج مرحله اول مسابقه زمانی برای نوشتن

  • نویسنده موضوع FATEME078❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 1,138
  • کاربران تگ شده هیچ

به نظر شما کدام گروه مقام اول را کسب می‌کند؟

  • گروه1

    رای 6 22.2%
  • گروه دو

    رای 6 22.2%
  • گروه سه

    رای 8 29.6%
  • گروه چهار

    رای 7 25.9%

  • مجموع رای دهندگان
    27
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #1

«به‌نام پروردگار قلم»
با تاخیر سلام!
قرار بود این تاپیک شب یلدا گذاشته بشه ولی به هر دلیلی نشد.
یلدای دیشب‌تون و زمستون امشبِ تون مبارک! صد سال به یلدا ها و انار و هندوانه خوری ها...
اما... بریم سر اصل مطلب؟ نتایج؟
چقدر انجمن قشنگ شده. هی برف میریزه رو رمان‌هامون!
انشالله به‌خاطر برف هی تعطیل شید! نه نشید... ما دانشجو ها رو تعطیل نمی‌کنند.
خب، خب و خب!
گروه اول مسابقه و مربی شون:
1ـ@ROSHABANOO
PrAiSe khiyal.rad
sahand_zr sahand_zr
و مربی شون:
tromprat tromprat

گروه دوم:
1ـ I.yasi@
2ـღ تـــرنم ღ
Deniz78 Deniz78
و مربی شون:
@نگار1373

گروه سوم:
1ـ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #2
داستان های گروه اول
1ـ روشا بانو
حماقتی به رنگ عشق
شانزده ساله بودم که همراه با خانواده‌اش که از اقوام دور مادرم بودند، به خواستگاریم آمد. پسری جوان و خوشتیپ که در همان بیست سالگی در کارگاهی چوب‌‏بری کار می‎کرد. ظاهر موجه و ادب و متانتش برای دل سپردن به او کافی بود. با رضایت خانواده‌ام در زمان کوتاهی ازدواج کردیم. خانه‎ای کرایه کرد و زندگی ساده‎ی ما آغاز شد. روزهای اول مهربان بود و عاشق و همین رفتار خوبش، باعث می‎شد تا من که سن زیادی هم نداشتم، هر روز بیشتر و بیشتر وابسته و شیدایش شوم. ماه‎ها گذشت و هر روز عاشقتر شدم. دوسالی گذشته بود که یک روز گفت «ببین میترا، اگر بخوایم زندگیمون پیشرفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #3
داستان های گروه دوم:
1ـ I.yasi
یاس‌هایی که هیچگاه به دست صاحبش نرسید!


بهترین و خوش دوخت‌ترین لباسی که دارد را به تن می‌کند و عطری که او عاشقش است را می‌زند. با کفش‌های واکس خورده و براق، حاضر و آماده روی صندلی کنج سالن می‌نشیند و به عقربه‌های کُند ساعت چشم می‌دوزد. برای نخستین بار مفهوم انتظار را درک می‌کند و می‌فهمد انتظار بسی سخت و دشوار است. بی‌قرار و کلافه‌ با پا بر زمین ضرب می‌گیرد و در نهایت وقتی نمی‌تواند بیش از این در خانه بماند، موهای آشفته‌اش را جلوی آیینه مرتب می‌کند و با عجله از خارج می‌شود و در ایستگاه اتوبوس به انتظار می‌ایستد. گویی شانس با او یار است چرا که اتوبوس سر وقت از راه می‌رسد و این یعنی او هم سر وقت خواهد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #4
داستان های گروه سوم:

Moon._.star action.or.love
نام داستان کوتاه:ای کاش بودی!
ژانر:تراژدی عاشقانه
نام نویسنده:دو تا دیوونه
شب امد و باز غنچه های قلبم شکوفا شد.
دلتنگی سر از سینه ام بیرون می اورد.
ولی با یاد لبخندت ارام می شوم.
به یاد روزی که دست در دست هم در کوچه باغ دلتنگی قدم می زدیم
قهقهه می زنم.
همه به من نگاه می کنند و من میان خنده می گریم... تلخ تر از همیشه
چرا که نیستی و من در اعماق تنهایی اسیرم.
یاد داری ان روز سرد پاییزی را که صدای با خش خش برگ ها و صدای خنده هایمان اهنگ زیبایی ساخته بودیم!
یادت می اید با ان سوز سرما صورت هایمان سرخ گشته بود ولی بایک نگاه هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #5
داستان‌های گروه چهارم:
1ـ B.FEKR

ساعت

عادت داشتم هر زمانی که از خواب بیدار می‌شدم ضربه ای بر سرکچلش بزنم. نمی‌دانم آیا دیگرانم اینگونه هستند یا نه اما من اینگونه‌ام. عارت کردم روزم را با نگاه به سیبیلهایش شروع کنم.!

طبق معمول با سروصدایش که درواقع قصد بیدارکردنم را داشت بیدار شدم. ضربه ای پس کله‌اش زدم و وارد سرویس بهداشتی شدم! پس از خروج از سرویس لبخندی به او که کنار تخت بود زدم و به سمت آشپزخانه حرکت کردم و پس از خوردن صبحانه‌ای مفصل، به سمت اداره حرکت کردم و پاسخگوی سوالات کامپیوتری مردم از طریق تلفن شدم. واقعا مردم عجیب حمق شده اند! میگویم مشکل از خط تلفن تان است میگوید مطمئنی؟ میگویم بلی و میگوید حالا شاید اشکال از سیم پیچی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

ROSHABANOO

نویسنده افتخاری
سطح
6
 
ارسالی‌ها
377
پسندها
5,116
امتیازها
21,413
مدال‌ها
6
سن
35
  • #6

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #7
سلام، طبق صحبت‌هایی که با داوران عزیز شد تصمیم گرفتیم که ژانر این مرحله تخیلی- معمایی باشه.
و در ۱۰۰ الی ۱۲۰ خط ورد با فونت پیش فرض انجمن نوشته بشه‌.
امشب ۴ گروه در انجمن با عنوان" مسابقه زمانی برای نوشتن ( نام گروه)" زده میشه‌.
و اما زمان مسابقه، به علت شروع امتحانات تا سی دی فرصت ارسال آثار رو دارید.
موفق باشید!
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • محروم
  • #8
سلام، طبق صحبت‌هایی که با داوران عزیز شد تصمیم گرفتیم که ژانر این مرحله جنایی- معمایی باشه.
و در ۱۰۰ الی ۱۲۰ خط ورد با فونت پیش فرض انجمن نوشته بشه‌.
امشب ۴ گروه در انجمن با عنوان" مسابقه زمانی برای نوشتن ( نام گروه)" زده میشه‌.
و اما زمان مسابقه، به علت شروع امتحانات تا سی دی فرصت ارسال آثار رو دارید.
موفق باشید!
تبریک به برنده هامون!!
یه سوال:چطور میشه تو این مسابقه شرکت کرد؟؟
 
آخرین ویرایش

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,544
پسندها
64,198
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #9
امضا : FATEME078❁

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • محروم
  • #10
سلام، زمان شرکت در این مسابقه به اتمام رسیده.
چرا من هیچوقت به مسابقه ها نمیرسم؟؟
کجا اعلام میشن دقیقا؟؟مگه تاپیک نمیزنن؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا