the wizard
من خود اونی ام که هرشب بغضمو قورت میدم
من شبام سیاه و تاره روشنایی واسه من فقط یه خیاله
من خوبی ندیدم حتی خانوادم میدن فریبم
من یه جوونه پیره پیرم که از همه چی بُریده شده اُمیدم
وقتی خدا پشتم بود و ندیدم
تو این پاییزم تنها و غریبم
مثل یه جوونی که هیچ سودی نداره
حتی افتاده از چشم خانواده
نمیدونم کی دوستمه کی دشمنمه
نمیدونم کی با منه کی پشت منه
وقتی مشکلاتم نمیذارن بخوابم
اونوقت بابام فکر میکنه من رو به راهم
تفصیره اون نیست من جوون بدی ام
جوونی که دنبال پول نیست
همه دنیاش شده یه اشک رو گونه
آرزویی نداره همه فکرش این بوده
که تو زندگیش به هدفش برسه
نمیتونه بخوابه همش توی این حسه
که نکنه نشه و سر شکسته شه
اونوقت همه درا یه جا روم بسته شه
من باختم دوباره بدون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.