- ارسالیها
- 759
- پسندها
- 11,580
- امتیازها
- 38,673
- مدالها
- 22
- سن
- 22
- نویسنده موضوع
- #1
وارد واگن مترو که میشود نگاه دو سه نفر به سمتش برمیگردد. شلوار ورزشی و گرمکن طوسی پوشیده با خطهای نارنجی. ساک ورزشیاش را هم انداخته روی دوشش. آنقدر حواسش به گوشی موبایلش است که اصلاً متوجه نگاه ها نمیشود. تکیه میدهد به در بسته. یکی دو دقیقه نگذشته که شروع میکند به حرف زدن با موبایلش. بلند بلند. قهقهه میزند و وسط حرف زدن به کسی که پشت خط است تکههای عجیب و غریب میپراند.
مرد میانسالی که با همسرش روی صندلی نشسته نگاه چپ چپش را از پسر میگیرد و به همسرش میگوید: «جوون نیستن که. هیولان. زمان ما کی این طوری بود؟ یه ذره ادب نداره جلوی این همه بزرگتر.»
ادب، آداب اجتماعی، نزاکت و... اینها چیزهایی است که خیلیها جوانها را به نداشتنشان متهم میکنند. به اینکه احترام نمیگذارند و حواسشان...
مرد میانسالی که با همسرش روی صندلی نشسته نگاه چپ چپش را از پسر میگیرد و به همسرش میگوید: «جوون نیستن که. هیولان. زمان ما کی این طوری بود؟ یه ذره ادب نداره جلوی این همه بزرگتر.»
ادب، آداب اجتماعی، نزاکت و... اینها چیزهایی است که خیلیها جوانها را به نداشتنشان متهم میکنند. به اینکه احترام نمیگذارند و حواسشان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.