- نویسنده موضوع
- #1
محمدعلی بیگ پهلوان دربار شاه سلطان حسین صفوی، دریکی ازمحلات اصفهان، زنی زیبارو را که تازه ازحمام عمومی بیرون آمده بود به آغوش میگیرد و به سمت کریاس خانهای “طهارت خانه” میدَوَد.
او سپس شلوار را از پای آن نگار نازنین بیرون کشیده و مشغول کام گرفتن میشود. از سر و صدای زیاد زن، مردم زیادی پشت درب کریاس خانه جمع میشوند. بعد از اتمام کار و بیرون آمدن، خلایق او را گرفته و نزد شاه سلطان حسین میآورند.
پهلوان درحضور سلطان اظهار پشیمانی کرده و میگوید: مزاج من چنانست که اگر دو شب جماع نکنم دیوانه و ازشعور بیگانه میشوم؛ یک هفته بودکه زنم بیمار و جماع نکرده بودم و چندروز است که حرکات و رفتار من از روی عقل و شعور نیست!
سلطان از ملاباشی دربار میپرسد حکم شرعی این چگونه است؟ ملاباشی گفت این زن از چه...
او سپس شلوار را از پای آن نگار نازنین بیرون کشیده و مشغول کام گرفتن میشود. از سر و صدای زیاد زن، مردم زیادی پشت درب کریاس خانه جمع میشوند. بعد از اتمام کار و بیرون آمدن، خلایق او را گرفته و نزد شاه سلطان حسین میآورند.
پهلوان درحضور سلطان اظهار پشیمانی کرده و میگوید: مزاج من چنانست که اگر دو شب جماع نکنم دیوانه و ازشعور بیگانه میشوم؛ یک هفته بودکه زنم بیمار و جماع نکرده بودم و چندروز است که حرکات و رفتار من از روی عقل و شعور نیست!
سلطان از ملاباشی دربار میپرسد حکم شرعی این چگونه است؟ ملاباشی گفت این زن از چه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.