«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

با چه دیدی به نویسندگی نگاه میکنی؟

نرگس زنده بودی

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
390
پسندها
3,924
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #1
سلام عزیزای دلم.
طبق معمول باید بگم از تایپک معلومه موضوعش چیه.
خب دوستان؟
دیدتون نسبت به نویسندگی چیه؟
نقش اساسی و مهمی داره؟
اولویتای زندگیتونه؟
چرا مینویسید؟
هدف دارید براش؟
من که خودم اگر بخوام واقعیتی رو روشن کنم
شاید هیچوقت حتی نویسندگی رو جز اولویتام قرار ندادم.
نوشتن و به چالش کشیدن کلمات برام عینهو خالی کردن انرژی روحم میمونه.
«مطمئنم خیلیاتون رمانای من رو خوندید»
وقتی دست به تایپ و قلم میشم
گویا حروف دارن بهم فشار میارن،بعضی صحنه ها،رویداد ها،همه و همه سنگینی میکنند.
تاحالا نشده بافکر یک رمان رو بنویسم.
حتی خنده داره.
تابحال رمانایی رو ک نوشتم به عقب برنگشتم که ببینم چیا هستن.
فهمیدن موضوع روایت هام همه در زمان تایپ و نوشتن خلاصه میشه.
نویسنده هایی هستن ک برا خط ب خط اثر وقت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نرگس زنده بودی

^red_bloom^

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
166
پسندها
3,292
امتیازها
16,413
مدال‌ها
11
  • #2
خب نوشتن باعث میشه که تخیلاتم بکار بیافته چیزی که خیلی دوست دارم بازی با تخیلات و شخصیتای توی رمانمه
نوشتن واسم یه چیز ترسناک بنظر میاد وقتی هم که مینویسم هم همینطوره
میترسم کسی از قلمم خوشش نیاد
کسی طرز نوشتنمو دوس نداشته باشه
 
امضا : ^red_bloom^

Minaa

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
1,084
امتیازها
6,278
مدال‌ها
8
سن
21
  • #3
با زاویه 45 درجه نگاه میکنم:/


هر وقت ی چیزی به ذهنم بیاد مینویسمش
بیشتر خلاصه مینویسم تا روش کار کنم،و اینکه داستان از ذهنم نپره و در موقعیت خوب با بهترین احساسات و کلیات و جزئیات بنویسمش

جایگاهش هم ... برام تو زندگیم مهمه،دوستش دارم،هرچند کسی نخونه و ...

خط به خط هم 200 بار میخونم تا اشکالات و بگیرم و بهترین چیز در آخر بشه برام
 
امضا : Minaa

نرگس زنده بودی

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
390
پسندها
3,924
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #4
این خط به خط رو من ک نیستم
امتحان نکردم یه چیز رو برگردم عقب باز دوباره بنویسم
 
امضا : نرگس زنده بودی

نرگس.م.نورا

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
212
امتیازها
2,678
مدال‌ها
2
  • #5
هر وقت ایده ی جدیدی به ذهنم بیاد شروع می کنم به نوشتن چون باید بنویسم!
مخاطب برام خیلی خیلی مهمه و داستان ها و مطالبی رو که می دونم شاید کسی براش جالب نباشه اصلا دنبال پخش کردنش حالا به هر طریقی(چاپ یا مجازی) نمی رم.
دیگه هر چیزی رو که نمی شه به خورد ملت داد.
داستانام رو هم معمولا چندین بار بازنویسی می کنم و جملات و دیالوگ ها رو هم چندین بار چک می کنم.
همه ی داستان هام هم یه هدفی داره.یعنی اصلا مگه میشه داستان یا مطلبی بی هدف نوشته بشه؟! حتی توی یه داستان شاید فقط هدف یک مطلب خیلی جزیی و کوچیک باشه ولی بالاخره باید باشه وگرنه هم برای نویسنده و هم مخاطب یه جور وقت تلف کردنه.
 

nana :)

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
  • #6
هر روز یه ایده جدید به ذهنم می‌رسه و یه جا می‌نویسم یادم نره...فکر کنم یه دفتر صد برگ پر بشه :/
نوشتن رو خیلی دوست دارم ولی گاهی اوقات به هم میریزم؛ یعنی نمی‌تونم تمرکز کنم و تا مدت‌ها می‌تونه این موضوع من رو کلافه کنه اما بعد از مدتی بالاخره درست می‌شم و ادامه می‌دم.
بزرگ تر که بشم، حتی پیر، نوشتن رو رها نمی‌کنم.
اولویت اولم رو نوشتن قرار دادم اما تصمیم من توی زندگی مهم نیست؛ به قول یکی، دیگران بیشتر از خودت توی زندگیت دخیل هستن. درس و کلاس و کنکور، از اونطرف استادا و خانواده اصلا مهلت نمیدن نفس بکشی
دارن انتقام خون کیو میگیرن، نمیدونم
بگذریم...
به نظر من همش عشق به کار هست که باعث پیشرفت میشه... حتی اگه قلم بدی داشته باشی (مثل خودم)، با عشق بنویسید بالاخره یه جایی نتیجش رو می‌بینید.
هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : nana :)

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,438
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
سن
19
  • #7
دیدتون نسبت به نویسندگی چیه؟ رهایی از عواطف گوناگون و به شخصه میتونم لحظه ای با اشخاص داستان سفر کنم
نقش اساسی و مهمی داره؟ یقینا
اولویتای زندگیتونه؟بله
چرا مینویسید؟گاهی وقت ها حرف زدن حلال نیست باید چیزی نوشت هر چیز
هدف دارید براش؟ اهداف بلند مدت جدی ...کم زیاد جسور نیستم اما در اینده امتحان میکنم
 
امضا : سالخورده و گربه اش

نرگس زنده بودی

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
390
پسندها
3,924
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #8
هر روز یه ایده جدید به ذهنم می‌رسه و یه جا می‌نویسم یادم نره...فکر کنم یه دفتر صد برگ پر بشه :/
نوشتن رو خیلی دوست دارم ولی گاهی اوقات به هم میریزم؛ یعنی نمی‌تونم تمرکز کنم و تا مدت‌ها می‌تونه این موضوع من رو کلافه کنه اما بعد از مدتی بالاخره درست می‌شم و ادامه می‌دم.
بزرگ تر که بشم، حتی پیر، نوشتن رو رها نمی‌کنم.
اولویت اولم رو نوشتن قرار دادم اما تصمیم من توی زندگی مهم نیست؛ به قول یکی، دیگران بیشتر از خودت توی زندگیت دخیل هستن. درس و کلاس و کنکور، از اونطرف استادا و خانواده اصلا مهلت نمیدن نفس بکشی
دارن انتقام خون کیو میگیرن، نمیدونم
بگذریم...
به نظر من همش عشق به کار هست که باعث پیشرفت میشه... حتی اگه قلم بدی داشته باشی (مثل خودم)، با عشق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نرگس زنده بودی

Hab85__

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
271
پسندها
3,622
امتیازها
16,513
سن
18
  • #9
نوشتن باعث می‌شه آروم بشم
اما رمان نویسی هیچ‌وقت طوری نبوده که از قبل ایده‌ای داشته باشم.
من خلاصه رو مینویسم و اسمش رو انتخاب می‌کنم. بعدش هم شروع می کنم به نوشتن.
وقتی به پارت۱۰ رسیدم یک پارت ویرایش می‌کنم و یکی می‌نویسم.
هدفم اینه که روزی بتونم رمان‌هام رو چاپ کنم...
 
عقب
بالا