- ارسالیها
- 1,160
- پسندها
- 7,043
- امتیازها
- 24,673
- مدالها
- 16
- نویسنده موضوع
- #1
انقدی که ناراحت بودم برای سرداربزرگ تولد نگرفتم.
متنی که قبلا نوشته بودم برای تولدم رو فقط میزارم بماند به یادگار.
به نام آفریننده ی بی همتا
در آسمان تشویشی به پاست.
دلهره های ابر ها را ببین؛ چگونه بر سر زمین می ریزند و جامه ای سپید بر تنش میکنند.
چه خبر است؟
دی چرا این گونه مضطرب قدم بر می دارد؟
نجوایی به گوش می رسد و خبر از آمدن ماه شب چهارده دی را بعد از1375 سال انتظار می دهد.
خوشا به بخت بلندم ای دی که ماه شب چهارده ات شده ام.
امشب بیست و دوسال از بودنم در آسمانت می گذرد.
در این بیست و دو سال، گاهی هوای آسمانت ابری بود و گاهی صافه صاف.
گاهی سیاهی ابرهایت مرا رنجاند و هم پایشان اشک ریختم و گاهی نور ستاره هایت مرا روشن ساخت و همراهشان مسرور شدم.
و امشب آغاز بیست و سومین سال...
متنی که قبلا نوشته بودم برای تولدم رو فقط میزارم بماند به یادگار.
به نام آفریننده ی بی همتا
در آسمان تشویشی به پاست.
دلهره های ابر ها را ببین؛ چگونه بر سر زمین می ریزند و جامه ای سپید بر تنش میکنند.
چه خبر است؟
دی چرا این گونه مضطرب قدم بر می دارد؟
نجوایی به گوش می رسد و خبر از آمدن ماه شب چهارده دی را بعد از1375 سال انتظار می دهد.
خوشا به بخت بلندم ای دی که ماه شب چهارده ات شده ام.
امشب بیست و دوسال از بودنم در آسمانت می گذرد.
در این بیست و دو سال، گاهی هوای آسمانت ابری بود و گاهی صافه صاف.
گاهی سیاهی ابرهایت مرا رنجاند و هم پایشان اشک ریختم و گاهی نور ستاره هایت مرا روشن ساخت و همراهشان مسرور شدم.
و امشب آغاز بیست و سومین سال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.