مشاعره مشاعره با اشعار محمد تقی بهار (ملک الشعرای بهار)

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 84
  • بازدیدها 1,967
  • کاربران تگ شده هیچ

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,987
پسندها
6,359
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #31
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود

جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,119
پسندها
6,398
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #32
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود

جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود
درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش
کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش

خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند
خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش
 
امضا : m.sina

فاطمه مقدم

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/3/22
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,148
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
سطح
9
 
  • #33
درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش
کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش

خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند
خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه ای
که در آن بود مردم بسیار
 

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,973
پسندها
4,481
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #34
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه ای
که در آن بود مردم بسیار
رحمی که بسوخت عشق تو مرا
چندان که نماند خاکستر من

ای مرغ سحر این نامه ببر
نزد صنم گل پیکر من!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,119
پسندها
6,398
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #35
رحمی که بسوخت عشق تو مرا
چندان که نماند خاکستر من

ای مرغ سحر این نامه ببر
نزد صنم گل پیکر من!
یست کسی را نظر به حال کس امروز
وای به مرغی که ماند در قفس امروز

گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن
داد مجو زان که نیست دادرس امروز
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,973
پسندها
4,481
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #36
یست کسی را نظر به حال کس امروز
وای به مرغی که ماند در قفس امروز

گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن
داد مجو زان که نیست دادرس امروز
زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد

نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد!
 
امضا : فلورا.

فاطمه مقدم

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/3/22
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,148
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
سطح
9
 
  • #37
زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد

نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد!
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
 

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,973
پسندها
4,481
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #38
امضا : فلورا.

فاطمه مقدم

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/3/22
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,148
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
سطح
9
 
  • #39
دل شد ز غمت چون قطره خون
وز دیده چکید در ساغر من!
نازت بکشم ای مایه ناز
بارت ببرم ای دلبر من
وای از تو که‌ سوخت پروانه صفت
شمع رخ تو بال و پر من
 
آخرین ویرایش

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,973
پسندها
4,481
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #40
نازت بکشم ای مایه ناز
بارت ببرم ای دلبر من
وای از تو که‌ سوخت پروانه صفت
شمع رخ تو بال و پر من
نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] D.S

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا