متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته های یک دل تنها | linda.b147 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Lindaw
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 2,342
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #1
دل نوشته هاي يك دل تنها
Linda.b147
مقدمه:
من دورم
من نقطه ای سیاهی در دلت هستم
پاک نمی شوم
اما ابرهای سیاه دلت
مرا می پوشاند
و من فراموش میشوم
اما تو
ماه زیبای دل من می مانی!
 
آخرین ویرایش
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #2
نمي دانم درست از كي از عشق نوشتم از عشق به تو
شايد از زماني كه
هوا بود اما من نفس نمي كشيدم
كرسي روشن و داغ بود
اما من از سرما مي لرزيدم
زيرا عطر وجودت
گرماي آغوشت
ديگر نبود
حداقل نصيب من نبود
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #3
خنده هايم شده اند ممنوعه
انگار اشك ها منتظرند
تا سرازير شوند
بعد از هرخنده
و به يادم بياورند
چقدر تنهام
و همه اين خنده ها خياليست
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #4
گاه سکوت می کنم
گاه می نگرم
و گاه می سرایم من سراینده شعر های دلم هستم
که دل تنگ است
کاش همیشه خواب باشم
تا نه سکوت کنم
نه بنگرم
و نه بسرایم
بلکه در خواب آواز عشق سر دهم
ولی حیف که سایه ی تو در خواب نیز همراه من است
ای غم .....
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #5
فکر کرد عاشق دیگری شده ام
رفت
چه خوش خیالست
مگر تو می دانی عشق و عاشقی چیست ای دل؟
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #6
حس مي كنم ديگر نه روح است نه جسم اما با اين حال تن بيجان من بر بستر تخت افتاده است پرنده شرمگين از تنهايي به عيادت امد

ولي تو نيامدي تو به من اموختي تنهايي دوس بهتري براي دل مجنون من است
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #7
شب سردي بود

و من پر،از طغيان آب

من ناشنوا به آواز چلچه ها

من بي اعتنا به سقوط دل

من بي وجدان تر از هميشه

من كوركورانه تقليد مي كردم

از نابودي ها

من مي پرستيدم كفر را

به خوشه انگور نعمت

من شاپرك را شاد نمي ديدم

يك دشمن؛

نگاهم نگاه سردي بود

مانند ان شب سرد

شبي كه من با اندوه

سر مي كردم و تو در تعجب

از خوشحالي من

و شايد اين خوشحالي

انتظار غم را مي كشيد

در هر حال براي من ابدي نبود

شايد براي تو باشد!
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #8
ديگر وقت رفتن است

ننگر به چشمانم كه گريان است

دلم بر مي دارد ترك

زيرا دگر صدايم نمي كني عروسك

مباش از من عصباني

ديگر براي برگشت ندارم راهي

دلم نبود پايبند به عشق تو

زيرا دور بود از خواسته هاي تو

تو را فراموش نمي كنم از ياد ها

زيرا غرق شده ام در نگاهت سال هااا
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #9
ساقي باز آ كه در دلم آشوب است

شرابم ده كه دلم ويران است

نپرس كه چه شد فتادم به اين حال

كه خود نمي دانم از كجا شد اين چنين حال

خنده هايم زهر خند است

اشك هايم سرازير است

غم آخر رخنه كرد در دل من

عشق پر كشيد از دل من

ديدي جه بر سرم آمد ساقي

شده ام يك ادم بي بند و باري

ديگر نيست اين ديار جاي من

بايد ببندم بار سفر و كنم قصد رفتن

نمي دانم خدا كجاست اكنون

فقط مي خواهم شود مراقب مجنون
 
امضا : Lindaw

Lindaw

کاربر فعال
سطح
7
 
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,153
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #10
اعتماد كردم به تو

رفتي

گريان شدم ،تنها شدم، بي تاب شدم

برگشتي

خواستي باز جا كني در دلم

اما دلم ديگر مانند گذشته بزرگ نبود

فقط جاي خودم بود و خداي خودم

پس برو من جايي براي

توي بي وفا ندارم...
 
امضا : Lindaw
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا