گلخانه گلخانه کاربر DANIEL

  • نویسنده موضوع Muse!
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 165
  • کاربران تگ شده هیچ

Muse!

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,025
پسندها
22,578
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
18
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
4447488_ec88db6f3a6084ddc893178a65426519.jpg
این تایپک مخصوص کاربر ELHAMrr DANIEL است.
هنگام فعالیت قوانین را رعایت کنید.

از ارسال اسپم خودداری شود*
 

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,304
پسندها
11,005
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
سطح
20
 
  • #2
•|بسم الله رحمن الرحیم|•
IMG_20201205_185443_331.jpg
دستم را بگیر.
مرا بگیر از خودم
مرا ببر با خودت.
یک جای امن…
من در سر رویایی دارم.
تو درخت نارنج شوی، من خاک…
در من ریشه بدوانی به وقت بهار،
شکوفه‌ها‌مان را بارور شویم
و خدا م**س.ت شود از عطر بهارنارنجِ ما...


پ.ن. اولش که گل نداشت فکر میکردم نعناعه خیلی شبیه نعناعه برگاش
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,304
پسندها
11,005
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
سطح
20
 
  • #3
IMG_20201205_185429_425.jpg
قلب، بارش را جمع کرد، بقچه‌را بردوش انداخت و به‌راه افتاد.
به گوشش رسانده بودند، قلبی‌را که چندین ماه است تعقیب میکند و دل در گرو او دارد را به شهری دیگر برده‌اند
دوری از معشوق؟ امکان ندارد!.
صحرارا طی کرد، از کوه گذشت و شهررا زیر پا گذاشت؛ قلب زیر سنگ هارا هم گشت.
شهر کنار،کشور همسایه، نبود!.
معشوق را گم کرده بود!.
درحالی که ناامیدی، حتی توان در دست گرفتن بارش‌را هم از او گرفته بود، راه‌های رفته‌را برگشت؛ بقچه‌اش را روی زمین می‌کشید و سنگ‌ها زیر پاهایش استحکاک ایجاد کرده بودند.
به صحرا که رسید متوجه شد، توان برگشت به شهررا ندارد.
بازگشت به شهری که دیگر صدای معشوق را ندارد؟!
قلب بر روی ماسه و شن نشست.
خارهای دورش‌را دانه به دانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ELHAMrr
عقب
بالا