داستان کودکانه داستان کودک خرگوش و حیوانات جنگل

  • نویسنده موضوع ❥لیلیِ او
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 66
  • کاربران تگ شده هیچ

❥لیلیِ او

منتقد انجمن + مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
1,679
پسندها
20,665
امتیازها
43,073
مدال‌ها
22
سن
21
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1

داستان خرگوش و حیوانات جنگل​


خرگوش سفید و چاقی در جنگل سرسبزی زندگی میکرد که زیادی دروغ می گفت. او فک می کرد اگر دروغ بگویید دوستان زیادی پیدا خواهد کرد.
او دوست داشت که همه حیوانات باور کنند، خرگوش عجیبی است.
خرگوش، روزی وارد جنگلی سبز و کوچک شد. همین‏طور که سرش را بالا گرفته بود و شاخ و برگ درخت‏های بلند را نگاه می‏کرد، یک سنجاب را دید.
سنجاب، مشغول درست کردن لانه ‏‏ای توی دل تنه درخت بود.
خرگوش فریاد زد:
– سلام آقای سنجاب. کمک نمی‏خواهی؟
سنجاب عرق روی پیشانی‏اش را پاک کرد، جواب سلام خرگوش را داد و پرسید:
– تو چه کمکی می‏توانی بکنی؟
خرگوش دمش را تکان داد. دست‏هایش را به کمر زد و گفت:
من می‏توانم با دندان‏ها و پنجه‏های تیزم، در یک چشم‏ برهم زدن برای تو چند تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ❥لیلیِ او
عقب
بالا