روی سایت یک فنــ❤️ــجان آرامــシـــــش|محدثه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mch:)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 4,521
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خودش( :"
گاهی ما آدم کوکی های روی این زمین خاکی چیزایی میاد تو ذهنمون و تا وقتی اونا رو ننویسیم اون مشغولی که ذهنمون به وجود آورده از بین نمیره!
گاهی این خود مشغولیا ممکنه فاز ادبی به خودشون بگیرن گاهیم عامیانه!
اینجا تاپیک دلنوشته های منه با تمام ضعف و نقص هایی که داره...
ممنون میشم ضعف هامو بهم گوش زد کنینシ
و...
منو از روی دلنوشته هام قضاوت نکنین!


پ ن:
*از ارسال پست جدا خود داری کنین!
*اینا نوشته ی برخواسته از دل منِ گاهی حاصل شادیمه گاهیم اندوه! بعضیاشون کوتاه بعضیاشونم بلند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #2
"بغض، تنهایی"
این روزها عجیب بغض می‌کنم؛ بغض هایم تو خالی است، خواب هایم بی تفاوت. بغض هایم شکسته نمی‌شود؛ فقط، گاهی در گلویم رخنه می‌کنند.
بغض هایم شده اند، حاصل تنهایم؛ نه شکست عشقی خوردم، نه عاشق شدم، نه کسی را از دست داده ام؛ فقط، این روزها بیش از اندازه احساس تنهایی و بغض می‌کنم؛ شاید...
نمی‌دانم! شاید، حس بی تفاوتی دیگران، اضافی بودن در بینشان است، که این حس را درونم القا می‌کند، بغض هایم همه و همه از نوع درداند، از نوع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #3
"قالی زندگی"
پود های آخر قالی زندگیم زده می‌شود و صدای کوبیدن شانه بر روی پودهای زندگیم؛ نوایی از پایان را سر می‌دهند و ریشه بندی قالی زندگیم به من می‌فهماند که رفتنی هستم ، چشم هایم روی هم می‌افتد و راحت می‌شوم؛ وقتی که قیچی بالا می رود و ریشه های زندگیم را قطع می‌کند و همزمان می‌شود با قطع شدن نفس های به شماره افتاده ام ،به زمین می‌افتد این قالی و پودهای بافته شده اش؛ چه زشت و چه زیبا، بالاخره می‌افتد و به پرواز درمی‌آید روحم واین آغازگر آرامش من است!
آری مرگ...
"من درپی همین حس شیرین و رهایی ام: )"
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #4
"..."
به آمدن کسی دل نبند

همان کس همانطور که آمده است؛ همانطور نیز میرود!

این رسم روزگار است!

آمدن و رفتن! همچون تولدی و مرگی بر روی سر زمین خاکی!

دلت را به کسی ببند که بدانی میماند و ماندنش برایت همیشگیست...

نه آنکه نیامده رفته است؛ دلی که این وسط تباه شده و قطرات بی حاصل اشکی که بوسه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #5

به کارهایم میخندد و مدام میگوید بچه و نمیداند خود اوست که مرا بچه کرده است در برابرش!
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #6
"فصل عاشقا!"
میگن پاییز فصل عاشقاس ولی من این نظر رو ندارم
به نظر من اگه فصل عاشقاس پس چرا برگای درختا، خودشونو از محبوبشون، اون درختی که براشون مثل مجنون میمونه، جدا میکنن و بودن و خردشدن زیر پای مردم شهر رو به بودن کنار محبوبشون ترجیح میدن!
به نظر من بهار فصل عاشقاس چون درختا شکوفه میدن و خودشو برای پیوند دوباره با برگا آماده میکنن...
و عشق اونجاست که بین برگ و درخت به وجود میاد
پاییز فصل جدایی و عشق نباید جدایی باشه؛ نباید ریختن مجنون پای عاشق باشه؛ عشق باید
جوونه زدن روی دل عاشق باشه؛ باید رشدکنار عاشق باشه وگذروندن روزهای سردو گرم ؛عشق یعنی همین(...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #7
ماه مهر:
صدایش را میشنوی؟آری! صدایش به گوش میرسد! از همان دوردست ها،صدای آهنگ و زنگ دلنشینش در تار و پود وجودت؛ شاید و شاید هم به رعشه بیاندازد!صدایش را میشونی؟یادت می آید؟کیف،کفش،دفتر و کتاب هایی که بوی نویی می‌دهندو تو آنگاه که آن‌را ورق میزنی، چشمانت روی می افتند و بوی آن نویی را تا اعماق وجودت به پیش می‌بری.
یادت می‌آید آن آینه،قرآن و آبی که بدرقه کننده ات بودند و آبش که پشت سرت ریخته می‌شد و آوا و نوایی از یک مهر دیگر و شروع سال تحصیلی جدید را میداد و تو چه زیبا میخندیدی و منحنی صورتت و دستانی که قفل میشدند در دستان همکلاسیت و راهی مدرسه و سال جدید میشدی؛خانم معلمی با آن لباس های رسمی و عینکی که روی چشمانش جاخوش کرده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #8
"محرم"
صدایش می آید آرام آرام می آید با طمئنیه سیاه پوشیده و عزادار! دلم میگیرد نه دلمان میگیرد؛ وقتی صدای طبل و سنج و دسته های عزاداری روانه ی کوچه ها را میشنویم؛ صدای نوحه و عزاداری های شبانه! صدای ناله و گریه های هر شب! اشک هایت میریزند و بر روی گونه های ملتهبت بوسه زننده به پایین می روند ؛چقدر با سوز خوانده میشود آن نوحه های درون بلندگو های مسجد !روز عاشورا که میشود ناخودآگاه خم میشوی و کفشت را درمی آوری تا پایت با زمین سرد و نم گرفته برخورد کند، همراه دسته های عزاداری راه میروی و دستانی که ناخودآگاه بالا میروند و در جلوی جایگاه قلبت قرار میگیرندوجلو وعقب میروند و بازهم با صدای غم آلود بقرار هرساله میگویی"بمیرم برای جیگر آتش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #9
از گذشت روزهای زندگیم تنها یک چیز را فهمیدم آن هم آنکه برای داشتن چیزهای بی ارزش تلاش نکنم!پس بدان اگر برای داشتنت تلاش نمیکنم دلیلش بی ارزش شدنت در برابرم است!
6.48P.M
3.مهر.96
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)

Mch:)

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,441
امتیازها
11,563
مدال‌ها
11
محل سکونت
دیار شیخ اجل....سعدی!(:
  • نویسنده موضوع
  • #10
"جور دیگر"
چشمها را باید شست؛جور دیگر باید دید!
راست گفتی سهراب؛جور دیگر باید دید،
جور دیگر باید دوست داشت،
جور دیگر باید رفتار کرد،
جور دیگر باید فهمید...و
جور دیگر باید در اینجا زندگی کرد !
"چون این دنیا جور دیگریست: )"
*و من چه دیر فهمیدم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Mch:)
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا