داشتم با یار قدیمی قدم میزدم که آسمان شروع کرد به باریدن باران و دیدم که مامانم صدام میکنه با نامیدی (یاس)
رفتم خونه، و قشنگ روز دو نفره و بارونی مون به باد فنار رفت.... :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
#الشوخـــی
کتاب، شهر، دوست، درخت